عشق اغیشته به خون

عشق اغیشته به خون )
پارت ۱۹۱

تهیونگ اول خندید و بعد از خنده شیطونی مشت محکمی سمت دهان جیمین حواله کرد که باعث افتادن اش شد .. میون‌شی با ترس دستش را روی دهانش گذاشت .. ولی جیمین به حدی از دعوا خودش با همسرش عصبی بود .. بدون توجه به نگاه ها و پچ پچ ها مثل یک گرگ به جون ببر جلوش افتاد .. این بار این جیمین بود که مشت ای نصب صورت تهیونگ کرد ولی با عصبانیت داد زد : مراقب اون دست کثیف باشه ... فوحش دادی ساکت شدم .. دست رو خواهرم بلند کردی ساکت شدم دیگه بسه ..
تهیونگ بر روی زمین لم داد سپس خیره شده به آسمان ..
میون‌شی واقعا نمی دونست طرف کدوم فرد برود برادی که کم تر از پدرش برایش نگذاشته بود یا شوهری که او را از جهنم بیرون آورد .. بغض غریبی به گلوش چنگ زد هر دقیقه میخواست با گاز گرفتن لب اش بغض را در گلو ماندگار کند ... ولی همچنین سخت بود
تهیونگ بلند از خشم و درد خندید نگاه جیمین شوکه شد و تند گفت : دهنتو ببند تو باید پشیمون ترین آدم رو زمین باشی... رو گلی دست بلند کردی که حقت بود اون دستتو بشکنم -اخم کرد - ازش معذرت خواهی کن ..
خنده های ترسناک تعیونگ بلند تر هم شد .. مین جی بغضش رها شد و اشک های آرامی سرازیر روی گونه هایش .. آروم خم شد و روی زمین نشست محکم گفت : من ... حامله .. نیستم تو عادت .. ماهانه‌ام
خنده های بلند تهیونگ کم کم آروم شد .. با دستش اشکاشو پاک کرد و به آسمون زل زد : .. جیمین .. پارک جیمین میدونی .. من هر بار چی‌میکشم ؟ هنوز بهش فکر کردین .. باز هم ترسناک حاصل از اشک ریختن خندید جیمین کلافه دستی به چشم هایش کشید و آروم گفت : پرو ترین آدم دنیا هم هستی .. چون فقد به فکر خودتی .. اطرافیانت اصلا به اونا فکر کردی ؟
تهیونگ درمونده خندید و نگاهش روی آسمان خطاب به جیمین گفت : ببند دهنو .. من اصلا لیاقت زندگی هم ندارم ..چه برسه به یک زن خوشگل .. تهیونگ تنها نیست .. این منم که تنهام .. مانیا خیلی تنهاست .. خیلی ..
جیمین : فقد کافیه به آدما اعتماد کنی .. بهت قول میدم که این آخرین دیدارت میشه..
تهیونگ بلند تر خندید و چشم عغیض را مالید : من ارزش هیچی رو ندارم ..
مین جی غمگین اشک ریخت و دست تهیونگ را در دست خودش گرفت بغض شانه هایش را لرزاند و آروم گفت : بلند شو ..
تهیونگ بودن توجه به همسرش خشمگین خندید : من .. نمیخواهم بچه دار .. بشم .. اصلا میدونید چرا ..
میون‌شی سمت برادرش رفت و طرف دیگرش نشست غمگین دست دیگری تهیونگ را گرفت .. نگاه اشکی تهیونگ هنوزم روی آسمان بود .. غمگین لب زد : میترسم شبیحه من باشه ..
دیدگاه ها (۰)

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۹۳دمنوش صبح روز جدید .. مین جی وارد...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۹۴میون‌شی خجالت زده گفت : امروز تو ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۹۰تهیونگ محکم دست جیمین را پس زد ، ...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۸۹لحظه دیگری بود که تهیونگ همراه جی...

☬⁠。⁠)⁩ عشق آغشته به خون (。☬⁠。⁠)⁩(。☬⁠。⁠)⁩پارت ۸۵ (。☬⁠。⁠)⁩تهیو...

عشق اغیشته به خون )پارت ۱۳۷مین جی : فقد دو سالم .. دو سال .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط