عشقی ز زیبا و درخشان

عشقی ز زیبا و درخشان
پارت ۶
از زبان نویسنده
سونیک تیلز را در بغلش جا میدهد و‌ اجازه میدهد تا تیلز استراحت کنه
تیلز سرش را در حال این که چشایش بستست میزارد روی سینه های سونیک
هر دو در ارامش کامل غرق میشوند و تنها باهم میمانند
۱ساعت بعد
سونیک از خواب شیرین بیدار میشود و به تیلز در بغلش نگاه میکند و سر تیلز را ناز میکند
تیلز با لمس سونیک به سرش بیدار میشود و سرش را بالا میبرد و چشم میدوزد به سونیک با لبخندی دوست داشتنی
سونیک تیلز را نزدیک تر میگیرد و دستش را دور کمر تیلز حلقه میکند و از لب تیلز را بوسید
بعد ۲ثانیه بوس کردن را اتمام میکنند
تیلز: سونیک؟
سونیک؛ جانم؟😊
تیلز؛ تو کس دیگه رو قبل من دوست داشتی؟🤨
سونیک یکم فکر میکند
سونیک؛ نه من از همون بچگی عاشق تو‌ بودم و هستم🤗
تیلز نیشخند میزند و‌ چانه ی سونیک رو کوتاه میبوسد
تیلز: منم از همون بچگی عاشقتم🤗
سونیک: خیلی خوشحالم که ما باهمیم انگار که یه رویاست
تیلز سرش را روی قلب سونیک میزارد و به ندای قلب سونیک گوش میدهد(ندا؛ ضربان قلب)
تیلز: منم خیلی خوشحالم که باهمیم سونیک
تیلز چشاشو میبندد و به ندای قلب سونیک گوش میدهد
سونیک هم سر تیلز را نوازش کرد و خوابش برد
ادامه دارد
نویسنده؛ بچه ها کی طرف دار این رمانه؟ (جواب اجباری)
دیدگاه ها (۷)

عشقی ز زیبا و درخشانپارت ۷از زبان نویسندهفردا ۷صبح شدسونیک و...

عشقی ز زیبا و درخشانپارت ۸از زبان نویسندهسونیک در حال گریه ر...

عکس رمان عشقی ز زیبا و درخشان عوض شد گم نکنی🥰راستی کی طرف دا...

دشمنانی عاشقپارت سوماز زبان نویسندهساعت ۱ظهر استسونیک داشت ت...

ازمایشگاه سرد

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط