هزارمین قول انگشتی را یه یاد اور پارت اول
🩷ویو جین ، باد پاییزی باعث آرام شدنم میشه
سویشرت چهار خونه ی مشکی سفید ،شلوار مشکی و تیشرت سفید رنگ ساده ای پوشیدم،موهام توی باد تکون میخوره و با آهنگی که از طریق هنزفریم میشنوم اونو لذت بهش تر میکنه
من کیم سوک جینم ،دانشجوی سال اولی کارشناسی ارشد رشته ی طراحی
امسال خیلی روحیم رو باختم ، دستم فقط به کشیدن نقاشی که ازش غم میباره عادت کرده
من ...همدل تمام نقاشی هام رو اب دست دادم ،مادرم ،منو تنها گذاشت. البته که هنوز پدرم رو دارم ..ولی خب هیچ وقت علایقم براش قابل درک نبود ، تضادی عمیق در این موضوع داریم
اهنگ سعی داره سر و صدای ماشین های خیابون کنارم رو ساکت کنه ،این مردم برای چی سوار ماشینن؟وقتی میتونن پیاده باشن و از تغییر فصل لذت ببرن،اکثرشون آنقدر با کار خودشون رو خفه کردن که حتی یادشون نمیاد اسمشون چیه
مضخرفه،همه زنده ان ولی زندگی نمیکنن
حدودا ده متر با در دانشگاه فاصله دارم .
ماشین سفید رنگ جلوی در دانشگاه وایسته و ازش دختری که قدش خیلی کوتاهه و جسه ی ریزی داره پیاده میشه
موهای مشکی کوتاهی داره.. تیپش عین منه فقط سوئیشرتش به جای چهار خونه ی سفید مشکی، مشکی فیروزه ایه
یه حس نا شناخته ای توی مغزم بیدار میشه ،وایسا نه این چه فکریه؟ قهوه ی صبح احتمالا هنوز منو از خواب نکشونده بیرون
دخترک وارد دانشگاه میشه و پاهام از قلبم دستور میگیره =دنبال دختر برو
به خودم میام میبینم کوله ام رو گرفتم و دارم دنبالش تو دانشگاه میدوئم ،خدایی کله ی صبح زده به سرم
هنوز دارم نگاهش میکنم ،از پله های دانشگاه میره بالا و دور میشه
سبای ببه خودم میزنم تا مغزم بفهمه کنترلش دست خودش نیست، دست منه
صدایی از پشت سرم میاد 《به لطف تعطیلات تابستونی عقلت رو واز دست دادی 》
برمیگردم سمت صدایی که کل پنج سال دانشگاه روباهاش گذروندم دانشجوی سال اول رشته ی کارشناسی ارشد طراحی دوخت کیم نامجون
مثل همیشه با ورودش به دانشگاه نگاه های دختر های دانشگاه رو به خاطر هیکل و قد درازش به خودش جلب کرده
جین:《و تو به لطف شلوار کرمی رنگت قدت بلند تر دیده میشه..ببینم میخوای مخ کی رو بزنی ؟》
نامجون:《فعلا که قرار نیست اول ترم با کسی لاس بزنم..اما تو با توجه به دو میدانی که دم در دانشگاه و سیلب که به خودت میزنی ..میخوای مخ بزنی》
جین:《من قرار نیست مخ کسی رو بزنم》
سویشرت چهار خونه ی مشکی سفید ،شلوار مشکی و تیشرت سفید رنگ ساده ای پوشیدم،موهام توی باد تکون میخوره و با آهنگی که از طریق هنزفریم میشنوم اونو لذت بهش تر میکنه
من کیم سوک جینم ،دانشجوی سال اولی کارشناسی ارشد رشته ی طراحی
امسال خیلی روحیم رو باختم ، دستم فقط به کشیدن نقاشی که ازش غم میباره عادت کرده
من ...همدل تمام نقاشی هام رو اب دست دادم ،مادرم ،منو تنها گذاشت. البته که هنوز پدرم رو دارم ..ولی خب هیچ وقت علایقم براش قابل درک نبود ، تضادی عمیق در این موضوع داریم
اهنگ سعی داره سر و صدای ماشین های خیابون کنارم رو ساکت کنه ،این مردم برای چی سوار ماشینن؟وقتی میتونن پیاده باشن و از تغییر فصل لذت ببرن،اکثرشون آنقدر با کار خودشون رو خفه کردن که حتی یادشون نمیاد اسمشون چیه
مضخرفه،همه زنده ان ولی زندگی نمیکنن
حدودا ده متر با در دانشگاه فاصله دارم .
ماشین سفید رنگ جلوی در دانشگاه وایسته و ازش دختری که قدش خیلی کوتاهه و جسه ی ریزی داره پیاده میشه
موهای مشکی کوتاهی داره.. تیپش عین منه فقط سوئیشرتش به جای چهار خونه ی سفید مشکی، مشکی فیروزه ایه
یه حس نا شناخته ای توی مغزم بیدار میشه ،وایسا نه این چه فکریه؟ قهوه ی صبح احتمالا هنوز منو از خواب نکشونده بیرون
دخترک وارد دانشگاه میشه و پاهام از قلبم دستور میگیره =دنبال دختر برو
به خودم میام میبینم کوله ام رو گرفتم و دارم دنبالش تو دانشگاه میدوئم ،خدایی کله ی صبح زده به سرم
هنوز دارم نگاهش میکنم ،از پله های دانشگاه میره بالا و دور میشه
سبای ببه خودم میزنم تا مغزم بفهمه کنترلش دست خودش نیست، دست منه
صدایی از پشت سرم میاد 《به لطف تعطیلات تابستونی عقلت رو واز دست دادی 》
برمیگردم سمت صدایی که کل پنج سال دانشگاه روباهاش گذروندم دانشجوی سال اول رشته ی کارشناسی ارشد طراحی دوخت کیم نامجون
مثل همیشه با ورودش به دانشگاه نگاه های دختر های دانشگاه رو به خاطر هیکل و قد درازش به خودش جلب کرده
جین:《و تو به لطف شلوار کرمی رنگت قدت بلند تر دیده میشه..ببینم میخوای مخ کی رو بزنی ؟》
نامجون:《فعلا که قرار نیست اول ترم با کسی لاس بزنم..اما تو با توجه به دو میدانی که دم در دانشگاه و سیلب که به خودت میزنی ..میخوای مخ بزنی》
جین:《من قرار نیست مخ کسی رو بزنم》
- ۸.۵k
- ۱۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط