رمان

#رمان
#دختر_خوش_شانس
#BTS
#part:43

*ویو تهیونگ*
بعد از اینکه همه چی رو به سارا گفتم، ناباورانه بلند شد و با صدای نسبتا بلندی گفت:ارههههههههههه،همینههههههههههههههههههه،هوراااااااااااااا
بعدش اومد و دورم چرخید و از پشتم ایستاد و دست هاش رو روی شونه هام گذاشت و درحالیکه تکونم میداد گفت:بابا میدونیییییی ایناییییی که گفتیییی میتونننن چقدر مفید باشننننننننننننن؟
بعدش منو ول کرد و بالا و پایین شروع کرد پریدن و گفتن:بلاخره قراره ی عروسی داشته باشیم یوهوووو
بعدش اومد دستامو گرفت و بلندم کرد و همونطور که خودش میچرخید منم با خودش میچرخوند
بعد که ایستاد دستامو ول کرد،بهم نگاه کرد و چشاشو درشت کرد:اوه ببخشید،از حدم گذشتم،حواسم نبود چیزه من وقتی خیلی خوشحال میشم یا هیجان زده میشم یا حتی ذوق زده کارام دست خودم نیستی،ببخشید
از خجالتش خندم گرفت:نه بابا اشکالی نداره راحت باش،منم از کارات خوشم اومد
خندید و با تعجب گفت:فقط ستی از این کارام خوشش میاد،واقعا خوشت اومد؟
گفتم:اره باحالن
خندیدیم و باهم وارد خونه شدیم
همینکه وارد شدیم ستی رو صدا کرد و رفتن داخل اتاق

*ویو سارا*
خیلی خوشحال شدم پس سریع ستی رو صدا کردم و رفتم تو اتاق

سارا:عاشقته

ستی:کی؟

سارا:جین دیگه قراره کی باشه

ستی:برو بابا،اونوقت از کجا فهمیدی

همه ماجرا رو براش تعریف کردم خیلی خوشحال شد و بالا و پایین پرید و کلی دورم چرخید و جیغ زد
بعد از تموم شدن دیوونه بازیهاش گوشیمو گرفتم و به تهیونگ زنگ زدم الان که ستی رفته بیرون پیش جین راحت میتونم حرف بزنم

سارا:سلام جناب کیم

تهیونگ:سلام خانم کیم

سارا:نگاه نگاه توهم که کم نمیاری

تهیونگ:من فقط پایم،حالا چرا تلفنی زنگ زدی با اینکه توی یک خونه ایم؟

سارا:اینطور بهتره نمیشه هرساعت بریم و بیایم شک میکنن

تهیونگ:باشه

سارا:برا اون دوتا کفتر عاشق ی نقش دارم،برا اینم پایه ای؟

تهیونگ:افرین بابا چه سرعت عملی داری چقدر زود نقشه کشیدی و بله من برا همه چی پایم

سارا:اره دیگه مغز من زود به زود کار میکنه

تهیونگ:امیدوارم فقط اشتباه کار نکنه

سارا:یااااااااا هیچوقت اشتباه کار نکرده

تهیونگ:باشه بابا شوخی میکردم،نقشت چیه؟
دیدگاه ها (۴۲)

#رمان#دختر_خوش_شانس#BTS #part:44*ویو سارا*سارا:خب نقشم اینه ...

#رمان#دختر_خوش_شانس#BTS #part:45*ویو سارا*اعضا اول یکم تعجب ...

#رمان#دختر_خوش_شانس#BTS #part:42*ویو سارا*سارا:خب ی کمکی بهم...

#رمان#دختر_خوش_شانس#بی_تی_اس #part:42*ویو سارا*یک هفته گذشت ...

پارت ۱۸نامی. عزیزم برو بخواب که فردا زود بیدار شی باشه؟ چشم ...

( گناهکار ) ۱۲۷ part یون بیول به روایت از کار مادرش موهای ما...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط