هنوز با خودم اینجا نشسته ام تنها

هنوز با خودم اینجا نشسته ام تنها
فرار کرده ام از زخم خنجر تن ها

اگرچه جمع بسازد همین علامت "ها "
ولی به تن که بچسبد چه میشود ؟ تنهــا!

میان جمعم و تنهاترین ضمیر"منم "
کجاست دوم شخصی؟بسازد ازمن،ما

تمام درد زمین بی کسی و تنهاییست
از ابتـدای تصـور ، از آدم و حـــوّا

و چشمهای خودش در غروب پاییزی
به خون نشسته و باران،همین جناب خدا

کمی زشانه ی خود را کسی به من بدهد
به شرط انکه نگوید که چیست نام شما

به غیر ضـجه نمی آید از دلم سخنــی
که پشت بغض پر است از ترانه و آوا

دهان من پرِ حرف است ، حال میگویند :
که با دهان پرت حرف میزنی آیا.. ؟

شبیه اشک منی ، کی به راه می افتی ؟
بیا و بغض مرا آب کن ، همیــــن حالا"...
دیدگاه ها (۸)

شبیه من شدن کار آسانی نیستباید که اول محکوم شویبه چه ؟به این...

خدای من !تنهایی چه تلخ بود ، اگر حضور شیرین تو نبود ؟ و بی ...

آدمهای مهربان در مقابل خوبی های یک طرفه شان هرگز احساس حماقت...

یک روز بی خبربی چمدان وبی چترمی روموتــــو هیچ کجای دنیا پید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط