از دست تو جانا گله دارد ...

از دست تو جانا گله دارد دل زارم
دلتنگ نگاهت شدم ، آرام ندارم

بی روی تو چون برگ خزان دیده ی زردم
شبنم زده بر دیده و بازیچه ی دردم

رفتی و ندارم ز تو یک نام و نشانی
در راه وصال تو هدر رفته جوانی

ترسم که شوی بلبل باغ دل دیگر
یا شمع شب افروز شب و محفل دیگر

از داغ فراغت شده این سینه شرر بار
دردانه ی من ، دست از این فاصله بردار

خستم به خدا زین همه تکرار گلایه
غمهای تو در پشت سرم سایه به سایه.....

‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎ ‎‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
M‎‌🥀♥️💚❤️
دیدگاه ها (۰)

خب فوتبال و جشن صعود که تموم شد حالا برسیم به وعده های مسئول...

مسئولین عزیز یکم دیگه تلاش کنن اون کشورها هم با سرعت و قدرت ...

برنامه هفتگی هیئت دولت در دهه ۷۰ شمسی که گویا برای سی سال بع...

اگه اسرافيل صور بزنه قيامت هم بشه بعدش يكي ميپرسه داداش اسم ...

تو قله ی خیالی و تسخیر تو محال#قیصر_امین_پور کوله باریست پر ...

حلقه ی اعتماد ماه ها گذشت. سئول دیگر برایم شهر نورها و آوازه...

فاطمه واژه ی بی خاتمه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط