سناریو جونکوک وقتی دعواتون میشه و اون P
سناریو جونکوک وقتی دعواتون میشه و اون.. P2
دیدم جونکوک داره میاد طرفم ترسیدم و سعی کردم برم عقب ولی هلم داد و افتادم زمین و شروع کرد به لگد زدن به پهلوم و فوش دادن بهم.
ای دختره هر/زه چرا هی بهم زنگ میزنی. چرا نمیفهمی ازت بدم میاد.
_ ببخشید.. هقق. بب. خشید..
و انقدر ا/ت رو زد که بیهوش شد و جونکوک رفت تو اتاق و انقدر خسته بود که خوابید و ا/ت بیهوش روی زمین افتاده بود.
ساعت 4 صبح بود و چشامو از درد باز کردم. فقط گریه میکردم و درد میکشیدم بعد کلی سعی کردن بلند شدم از جام و رفت سمت آشپز خونه.
یه قرص و یه لوان آب برداشت و خوردم و بعد از درد نشستم زمین و پاهامو توی شکمم جمع کردم و شروع کردم به گریه کردن
دیدم جونکوک داره میاد طرفم ترسیدم و سعی کردم برم عقب ولی هلم داد و افتادم زمین و شروع کرد به لگد زدن به پهلوم و فوش دادن بهم.
ای دختره هر/زه چرا هی بهم زنگ میزنی. چرا نمیفهمی ازت بدم میاد.
_ ببخشید.. هقق. بب. خشید..
و انقدر ا/ت رو زد که بیهوش شد و جونکوک رفت تو اتاق و انقدر خسته بود که خوابید و ا/ت بیهوش روی زمین افتاده بود.
ساعت 4 صبح بود و چشامو از درد باز کردم. فقط گریه میکردم و درد میکشیدم بعد کلی سعی کردن بلند شدم از جام و رفت سمت آشپز خونه.
یه قرص و یه لوان آب برداشت و خوردم و بعد از درد نشستم زمین و پاهامو توی شکمم جمع کردم و شروع کردم به گریه کردن
- ۵.۲k
- ۱۳ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط