خانه خالی بود

خانه خالی بود..
صندلی ها خاک شده بودند
تمامِ خانه خاک شده بود...
تارهای عنکبوت را پاره کردم ،
پرده ها را شستم
و خانه بارِ دیگر روشنی را دید...
لامپ ها را عوض کردم
تا " اتاق " از تاریکی ِ شب نترسد !
تا تو
بار ِ دیگر بیایی
و صدای آونگ ِ ساعت دیگر
رفتنت را به رخم نکشد !
ملافه ی روی ِ مبل ها را برداشتم
می دانم ، وقتی می آیی ، خسته ای ...
گل های خشکیده را دور انداختم
تا سرزنشم نکنی...
همه چیز آماده است
جز این زنگ ِ خراب !
که خودم می خواهم خراب بماند
تا کلیدت را بیاندازی
با پای ِ خودت بیایی
و من
اشتیاقم را مخفی کنم
و با غرور بگویم :
"اصلا منتظرت نبودم "..
دیدگاه ها (۱۵)

پری اومده🙆 ..چی چی اورده؟؟🙅 قار و قار و قار..👿 یو هاهاهاهاها...

I love youand there's no way to hide it.💞 •💕 •💞 •💕 •💞 عاشقتم...

همیشه در رابطه یک نفر "شروع کننده" است؛شروع میکند به حرمت شک...

‏ولنتاین میرم برای خودم یک پازل می خرم میشینم تنهاییمو دونه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط