منم دلم برات تنگ شده بود حالا دیگه خونهام
🐨 : منم دلم برات تنگ شده بود. حالا دیگه خونهام.
🐨 : ورزش کردم و ورمم خوابید.
🐨 : میتونین زیرنویسها رو پایین بخونین... نمیدونم ترجمهٔ زندهاش چقدر خوبه.
🐨 : رفتم خونه و با پدر و مادرم ماکگوکسو با روغن پریلا خوردم؛ همون دستوری که جونگکوک گفته بود.
🐨 : خیلی وقته تو خونه مشروب نخوردم، معمولاً تو خونه نمیخورم.
🐨 : از کجا شروع کنم؟ تو سال 2023، زمان RWPR کلی اتفاق افتاد، ولی من از ارتش شروع میکنم.
من اولین بار اونجا (توی ارتش) نواختن ساکسیفون رو یاد گرفتم. اول با آلتو شروع کردم، ولی خیلی کوچیک بود برای دهنم، واسه همین رفتم سراغ تنور. تم اصلی «کنان» رو زدم. میخواستم بخندونمتون.
🐨 : آدما معمولاً منو تو حالت جدی میبینن، وقتی تو سازمان ملل سخنرانی میکنم، ولی دلم میخواست بخندونمتون.
🐨 : نمیدونستم چه آهنگایی رو میشناسید، ولی اگه خندیدید، همینه که مهمه.
🐨 : مرسی که منتظرم بودین، 18 ماه زمان خیلی زیادیه.
🐨 : من همه چیز رو فقط به این خاطر تحمل کردم که دفتر خاطرات مینوشتم.
باورم نمیشد واقعاً همچین روزی برسه، برای همین خیلی استرس داشتم.
حتی الانم مضطربم...
قبل از اینکه بیام اینجا، فکر میکردم صورتم ورم کرده و چشمهام پفدار شده،
ولی فقط به خودم گفتم:
"باید بری و بری پیششون
🐨 : احتمالاً ترجمهٔ اینا سخت باشه.
🐨 : میخوام ازتون تشکر کنم، باید سخت باشه که کلمات مرتبط با ارتشو ترجمه کنین.
ولی دلم میخواد دربارهٔ ارتش حرف بزنم، و چون نمیخوام اشتباه کنم یا معذب باشم، ترجیح دادم به کرهای صحبت کنم.
🐨 : نمیدونم چرا انقدر عکس 4-کاتی گرفتم! چون نمیتونستم لایو بذارم یا کار دیگهای بکنم، فقط میتونستم آهنگ تو اینستا آپلود کنم یا پست ویورس بذارم. برای همین کلی عکس 4-کاتی گرفتم که بعداً نشونتون بدم چطوری میگذشت. توی هوچون دو تا دستگاه عکسبرداری 4-کاتی هست.
🐨 : از وقتی 14 سالم بود، این طولانیترین مدتیه که روی موسیقی کار نکردم. ولی خب در نهایت باید دوباره موسیقی بسازیم، چون…
🐨 : ببخشید اگه حرفام خستهکنندهست. مثل اینکه جونگکوک عاشق کارائوکهست، منم فقط دارم با خودم حرف میزنم… تقریباً انگار دارم یه ولاگ تنهایی ضبط میکنم.😭😭😭😭
🐨 : الان بزرگتر شدم، واسه همین دیگه هیچکدوم از لباسای قبلیم بهم نمیخوره.
🐨 : فقط همین لباس و یکی که تازگیا خریدم هنوز اندازمه.😭😭😭😭😭
🐨 : مجبور شدم تقریباً 90% از کمدمو مرتب کنم و بیشتر لباسامو به دوستام بدم یا ببخشم.
(گفت یکی از دوستاش بهش گفته بود یه کاکتوس ببره، ولی خار کاکتوس گیر کرده بود تو گلوش (احتمالا خار به انگشتش بوده و برده تو دهنش))
🐨 : ورزش کردم و ورمم خوابید.
🐨 : میتونین زیرنویسها رو پایین بخونین... نمیدونم ترجمهٔ زندهاش چقدر خوبه.
🐨 : رفتم خونه و با پدر و مادرم ماکگوکسو با روغن پریلا خوردم؛ همون دستوری که جونگکوک گفته بود.
🐨 : خیلی وقته تو خونه مشروب نخوردم، معمولاً تو خونه نمیخورم.
🐨 : از کجا شروع کنم؟ تو سال 2023، زمان RWPR کلی اتفاق افتاد، ولی من از ارتش شروع میکنم.
من اولین بار اونجا (توی ارتش) نواختن ساکسیفون رو یاد گرفتم. اول با آلتو شروع کردم، ولی خیلی کوچیک بود برای دهنم، واسه همین رفتم سراغ تنور. تم اصلی «کنان» رو زدم. میخواستم بخندونمتون.
🐨 : آدما معمولاً منو تو حالت جدی میبینن، وقتی تو سازمان ملل سخنرانی میکنم، ولی دلم میخواست بخندونمتون.
🐨 : نمیدونستم چه آهنگایی رو میشناسید، ولی اگه خندیدید، همینه که مهمه.
🐨 : مرسی که منتظرم بودین، 18 ماه زمان خیلی زیادیه.
🐨 : من همه چیز رو فقط به این خاطر تحمل کردم که دفتر خاطرات مینوشتم.
باورم نمیشد واقعاً همچین روزی برسه، برای همین خیلی استرس داشتم.
حتی الانم مضطربم...
قبل از اینکه بیام اینجا، فکر میکردم صورتم ورم کرده و چشمهام پفدار شده،
ولی فقط به خودم گفتم:
"باید بری و بری پیششون
🐨 : احتمالاً ترجمهٔ اینا سخت باشه.
🐨 : میخوام ازتون تشکر کنم، باید سخت باشه که کلمات مرتبط با ارتشو ترجمه کنین.
ولی دلم میخواد دربارهٔ ارتش حرف بزنم، و چون نمیخوام اشتباه کنم یا معذب باشم، ترجیح دادم به کرهای صحبت کنم.
🐨 : نمیدونم چرا انقدر عکس 4-کاتی گرفتم! چون نمیتونستم لایو بذارم یا کار دیگهای بکنم، فقط میتونستم آهنگ تو اینستا آپلود کنم یا پست ویورس بذارم. برای همین کلی عکس 4-کاتی گرفتم که بعداً نشونتون بدم چطوری میگذشت. توی هوچون دو تا دستگاه عکسبرداری 4-کاتی هست.
🐨 : از وقتی 14 سالم بود، این طولانیترین مدتیه که روی موسیقی کار نکردم. ولی خب در نهایت باید دوباره موسیقی بسازیم، چون…
🐨 : ببخشید اگه حرفام خستهکنندهست. مثل اینکه جونگکوک عاشق کارائوکهست، منم فقط دارم با خودم حرف میزنم… تقریباً انگار دارم یه ولاگ تنهایی ضبط میکنم.😭😭😭😭
🐨 : الان بزرگتر شدم، واسه همین دیگه هیچکدوم از لباسای قبلیم بهم نمیخوره.
🐨 : فقط همین لباس و یکی که تازگیا خریدم هنوز اندازمه.😭😭😭😭😭
🐨 : مجبور شدم تقریباً 90% از کمدمو مرتب کنم و بیشتر لباسامو به دوستام بدم یا ببخشم.
(گفت یکی از دوستاش بهش گفته بود یه کاکتوس ببره، ولی خار کاکتوس گیر کرده بود تو گلوش (احتمالا خار به انگشتش بوده و برده تو دهنش))
- ۱.۵k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط