ای عشق

ای عشق!
بی آنکه ببینمت
بی آنکه نگاهت را بشناسم
بی آنکه درکت کنم
دوستت می داشتم.

شاید تو را دیده ام پیش از این
در حالی که لیوان شرابی را بلند می کردی
شاید تو همان گیتاری بودی که درست نمی نواختمت.

دوستت می داشتم بی آنکه درکت کنم
دوستت می داشتم بی آنکه هرگز تو را دیده باشم
و ناگهان تو با من- تنها
در تنگ من
در آنجا بودی.

لمست کردم
بر تو دست کشیدم
و در قلمرو تو زیستم
چون آذرخشی بر یکی شعله
که آتش قلمرو توست
ای فرمانروای من!
 

#پابلو_نرودا
دیدگاه ها (۳۶)

گر بگویم با خیالت تا کجاها رفته اممردمان این زمانه سنگسارم م...

می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه ی خویش به خدا م...

هرچه می خواهی بگو دنیاپراز زیبایی است...غصه ...

بسوزدخانه ات ای عشق ، تو با دلها چه ها کردییکی را کرده ای چو...

ترسناک ترین خاطره ی من

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط