چشمای قشنگ‌تو

#part88
چشمای قشنگ تو✨

#دیانا
تو مسیر خونه هیچ حرفیی بینمون زده نشد و من تو چشام پر اشک شده بود که یهو ارسلان گف
ارسلان:د. یانا
دیانا:ج. و یعنی بلهه
ارسلان:هیچی
دیانا:بگووو
ارسلان:ببخشید خوبی
دیانا:ار خوبم بگو چی میخواســـــــتی بگی باشه؟
ارسلان:همینو میخواستم بگم
دیانا:مرض نریز بگو
ارسلان:ــــــــــ
دیانا:میگی یا بزنم صدا مرغابی بدی
ارسلان:ارامـــــــــــــش
دیانا:بگــــو
ارسلان: باشـع
دیانا:منتظرم
ارسلان:بعد عدد ۱۰۰۰چندع
دیانا:بخداااااااا میزنمتااااتت اصلا نگوووو
ارسلان:الان چصی
دیانا:بـــ طــــ چ
ارسلان:باشه باو میگممممم
دیانا:نیاز نکردعععععع اصلـــــــــــــا
ارسلان:باشــــــــــع
دیانا:بدو منو ببر خونه
ارسلان:چطوری تو ماشینم و بدوم؟
دیانا:من نمیدونم مشکل خودتـــــــع
ارسلان:پروعـــــــــــــــ
دیانا:خودتییی
#ارسلان
میخواستم بهش بگم دوست دارم ولی نمیشد وایییی نمیدونستم اون چ کاری بود کردم وایییی الان دیگه بهم اعتماد ندارع
دیدگاه ها (۰)

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

چشمای قشنگ تو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط