وقتی که ع مدرسه میومدم
وَقتی کِه عَ مدرسه میومدمُ🚶 🏻 🍃
کفشایه صورتیِ عروسکیمُ...
از پام در میاوردم جلوُ دَر خونِعِ✨
همسایه یه جُفت آلاِستارِ
طوسی با نوشته هایِه عجیبُ
غریبه مشکی بوٓد...
وقتی شبا اَز ترسِ تاریکٓی :):two_hearts:
چراغِه اُتاقَمو روُشن میذاشتَم،
میدیدم کِه چراغه اُتاقه دُخترِ
همسایَم روشنه ، فِکر میکَردم
اون هم از تاریکیٓ میترسِعُ...
با همین فکرا بِه خواب میرَفتم:)
وقتی که بارون میومَد با
ماشینِ بابام میرفتیم بیرون:):gوَقتی کِه عَ مدرسه میومدم
کفشایه صورتیِ عروسکیمُ...
از پام در میاوردم جلوُ دَر خونِعِ✨
همسایه یه جُفت آلاِستارِ
طوسی با نوشته هایِه عجیبُ
غریبه مشکی بوٓد...
وقتی شبا اَز ترسِ تاریکٓی :):
چراغِه اُتاقَمو روُشن میذاشتَم،
میدیدم کِه چراغه اُتاقه دُخترِ
همسایَم روشنه ، فِکر میکَردم
اون هم از تاریکیٓ میترسِعُ...
با همین فکرا بِه خواب میرَفتم:)
وقتی که بارون میومَد با
ماشینِ بابام میرفتیم بیرون:):
کِه خیس نشیم ولی مَن میدیدَم
که دُختره همسایه تو باروٓن :)
تنهایی قَدم میزنه ؛ همیٓشه
از مامانم میپرسیدم کِه چرآ
این دُختر اینجوریِه ؟
مامانم میگُفت تُ دخالت نَکن
اوٓن از تُ بزرگترِه عزیزَم :|
یِه روز کِه از مدرسه اومَدم :)
دیدم جُلوی دَر خونمٓون یه ...
عالمه پارچِه ےِ مشکیٓه:)
رفتم خونه از مامانم پُرسیدم
که چیشُدِ مامانم چٓیزی
نگفت فقط گِریَش بیشتر شد...
بعداً فهمیدم که اون دُختر :)
خودکشی کرده حٓالا که ...
من بزرگ شدم جلوی دَر خونه
ما هم یه جُفت آلاِستار
طوسی با نوشته هایه عجیب
غریبه مِشکی هست... :)
کِه خیس نشیم ولی مَن میدیدَم
که دُختره همسایه تو باروٓن :)
تنهایی قَدم میزنه ؛ همیٓشه
از مامانم میپرسیدم کِه چرآ
این دُختر اینجوریِه ؟
مامانم میگُفت تُ دخالت نَکن
اوٓن از تُ بزرگترِه عزیزَم :|
یِه روز کِه از مدرسه اومَدم :)
دیدم جُلوی دَر خونمٓون یه ...
عالمه پارچِه ےِ مشکیٓه:)
رفتم خونه از مامانم پُرسیدم
که چیشُدِ مامانم چٓیزی
نگفت فقط گِریَش بیشتر شد...
بعداً فهمیدم که اون دُختر :)
خودکشی کرده حٓالا که ...
من بزرگ شدم جلوی دَر خونه
ما هم یه جُفت آلاِستار
طوسی با نوشته هایه عجیب
غریبه مِشکی هست... :)
کفشایه صورتیِ عروسکیمُ...
از پام در میاوردم جلوُ دَر خونِعِ✨
همسایه یه جُفت آلاِستارِ
طوسی با نوشته هایِه عجیبُ
غریبه مشکی بوٓد...
وقتی شبا اَز ترسِ تاریکٓی :):two_hearts:
چراغِه اُتاقَمو روُشن میذاشتَم،
میدیدم کِه چراغه اُتاقه دُخترِ
همسایَم روشنه ، فِکر میکَردم
اون هم از تاریکیٓ میترسِعُ...
با همین فکرا بِه خواب میرَفتم:)
وقتی که بارون میومَد با
ماشینِ بابام میرفتیم بیرون:):gوَقتی کِه عَ مدرسه میومدم
کفشایه صورتیِ عروسکیمُ...
از پام در میاوردم جلوُ دَر خونِعِ✨
همسایه یه جُفت آلاِستارِ
طوسی با نوشته هایِه عجیبُ
غریبه مشکی بوٓد...
وقتی شبا اَز ترسِ تاریکٓی :):
چراغِه اُتاقَمو روُشن میذاشتَم،
میدیدم کِه چراغه اُتاقه دُخترِ
همسایَم روشنه ، فِکر میکَردم
اون هم از تاریکیٓ میترسِعُ...
با همین فکرا بِه خواب میرَفتم:)
وقتی که بارون میومَد با
ماشینِ بابام میرفتیم بیرون:):
کِه خیس نشیم ولی مَن میدیدَم
که دُختره همسایه تو باروٓن :)
تنهایی قَدم میزنه ؛ همیٓشه
از مامانم میپرسیدم کِه چرآ
این دُختر اینجوریِه ؟
مامانم میگُفت تُ دخالت نَکن
اوٓن از تُ بزرگترِه عزیزَم :|
یِه روز کِه از مدرسه اومَدم :)
دیدم جُلوی دَر خونمٓون یه ...
عالمه پارچِه ےِ مشکیٓه:)
رفتم خونه از مامانم پُرسیدم
که چیشُدِ مامانم چٓیزی
نگفت فقط گِریَش بیشتر شد...
بعداً فهمیدم که اون دُختر :)
خودکشی کرده حٓالا که ...
من بزرگ شدم جلوی دَر خونه
ما هم یه جُفت آلاِستار
طوسی با نوشته هایه عجیب
غریبه مِشکی هست... :)
کِه خیس نشیم ولی مَن میدیدَم
که دُختره همسایه تو باروٓن :)
تنهایی قَدم میزنه ؛ همیٓشه
از مامانم میپرسیدم کِه چرآ
این دُختر اینجوریِه ؟
مامانم میگُفت تُ دخالت نَکن
اوٓن از تُ بزرگترِه عزیزَم :|
یِه روز کِه از مدرسه اومَدم :)
دیدم جُلوی دَر خونمٓون یه ...
عالمه پارچِه ےِ مشکیٓه:)
رفتم خونه از مامانم پُرسیدم
که چیشُدِ مامانم چٓیزی
نگفت فقط گِریَش بیشتر شد...
بعداً فهمیدم که اون دُختر :)
خودکشی کرده حٓالا که ...
من بزرگ شدم جلوی دَر خونه
ما هم یه جُفت آلاِستار
طوسی با نوشته هایه عجیب
غریبه مِشکی هست... :)
- ۲.۷k
- ۲۲ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط