اربابان من
اربابان من
نامجون اون شب با حموم آب سرد و هزار تا کار دیگه با بدبختی خودشو آروم کرد
اما فردای اون روز فرا رسید
صبح زود بود و اعضا تصمیم گرفتن همه خدمتکار ها رو ببینند
پس شوگا دستور به صف شدنشون رو داد
اعضا با چشم هاشون یکی یکی اونا رو نگاه میکردن تا اینکه چشم تهیونگ به میا خورد
زیبا و فریبنده
بقیش برا بعد🤣
نامجون اون شب با حموم آب سرد و هزار تا کار دیگه با بدبختی خودشو آروم کرد
اما فردای اون روز فرا رسید
صبح زود بود و اعضا تصمیم گرفتن همه خدمتکار ها رو ببینند
پس شوگا دستور به صف شدنشون رو داد
اعضا با چشم هاشون یکی یکی اونا رو نگاه میکردن تا اینکه چشم تهیونگ به میا خورد
زیبا و فریبنده
بقیش برا بعد🤣
- ۱.۸k
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط