امروز ک احوال آشفت شهر را میدیدم

امروز کہ احوال آشفتہ شهر را می‌دیدم
و مردمی کہ حیران در صفوف مختلف بودند
و هرکس دنبال راهی برای حل مشکلاتش بود
میخواستم سراغِ‌تان را از آن‌ها براۍ یاد آوری بگیرم.
و بگویم هنوز نسیم عطر قدم‌های شما را دارد...
و زمین و آسمان میگویند آمدنتان نزدیک و است حتمی
و شکوفہ‌های نارنج و گل‌های نرگس بہ گواهی من شهادت میدهند...
و اگر نشانی‌تان را خواستند بگویم:
آقایی بہ عطر یاس های بهشتی و به زیبایی مهتاب!
ولی چہ‌کنم کہ خودم هم نشانی‌تان را ندارم آقای‌ِنیامده‌ام!
سبزتر از بهار دیروقتی است که منتظرتان هستیم.
درست است، شما را داریم و هرکہ شما را داشته باشد همه چیز را دارد.
ولی دلتنگتان هستیم.
دلِ مان میخواهد روی مهتابی تان را ببینیم
و محبت های پدرانہ‌ٔتان را با تمام وجود درک کنیم.
پدر مهربانم نبودنتان بہ چشم می آید و نبض زندگی از دست رفته.
بیایید و نبضی دوباره ببخشید...
دیدگاه ها (۱)

بزرگترین مشکل بشر این است که فکر می کند ظهور حضرت مهدی ارواح...

[ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواتُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَ...

قلعه میر غلام هاشمی یکی از بناهای دوران قاجاریه در دره شهر م...

طاعاتتون قبول باشهعیدتونم مبارک...🌹🌹#رمضان#عیدفطر#استوری

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط