خوناشامجذابمن

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻
#پارت19


سریع پا تند کردم سمت اتاق تا به بچها موضوعو بگم


«ویو تهیونگ»

یه خدمتکار احمق رفته شایعه رو پخش کرده که من عاشق ات شدم

وایییی اگه بفهمم اون خدمتکار کی بوده.

کاری میکنم مرغای آسمون به حالش زار بزنن

البته یه حس عجیبی به ات داشتم که فکر نمیکردم عشقه
حس خیلییی قشنگیه
حسی که: وقتی میبینمش تپش قلب میگیرم حسی که: هر روز باید ببینمش و حواسم بهش باشه

کی فکرشو میکرد من
کیم تهیونگ با این عظمت گیر یه دختر بیوفتم.
و وقتی میبینمش تپش قلب میگیرم

افکارمو کنار زدمو دستور دادم:

به همه بگن من عاشق ات نیستم

از اتاق بیرون زدمو به ندیمه دستور دادم برام جام خون بیاره

حداقل اینجوری فکرم آزاد میشد.

و بعدش با آرامش کامل مشغول خوردن جامم شدم:)

«ویو ات» ـ

با شنیدن حرفی که یوری بهم گفت
حس کردم همین الانکه از عصبانتیت منفجر میشمم

اهههههههعهع

جیغ بلندی زدمو خودمو پرت کردم رو تخت و سرمو تو بالش فرو کردم

دلم میخواست گریه کنم و خودمو خالی کنم پس چه موقعیتی بهتر از این؟

ازززز اینن قصر از این آدما از همشون متنفرممم

و اولین اشکم رو گونم فرود اومد
و اشکای بعدیم
دیدگاه ها (۰)

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت20و21تا وقتی که به خودم اومدمدیدم کل...

بچه ها ایشون از خون اشام جذاب من اصکی رفته ممنون میشم کمک کن...

#خوناشام_جذاب_من🍷🫴🏻#پارت18اما منصرف شدم ازش در موردش بپرسم....

های بچه ها خب رمان زامبیه زیاد حمایت نداره حذفش کنم؟ اگه حذ...

#دوپارتی#هیونجین#درخواستیوقتی شب عروسی... ویو ات وای امروز خ...

تک پارتی درخواستی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط