عشقی دربین آنیا ودامیان
پارت ۱
همه میدونیم که آنیاودامیان در اوایل مدرسه رابطه ی خوبی نداشتند (آنیا از بقیه یه سال کوچیک تر واینکه داستان قاتی پاتی)
از زبان آنیا سلام من آنیا فورجر هستم۷سالمه
آنیا مثل همیشه از خواب بیدار میشه ولوید میاد ومیبینه که آنیا بیداره
لوید: سلام آنیا
آنیا در همون لحظه یادش میوفته که میرن اردو
آنیا: سلام باباآنیا قراره بره اردو(وهمون لحظه ورقه ی اردوشونو میده به دسته باباش)
بعد ساعت و هردوشون نگاه می کنن وباهم از خونه میزنن بیرون
لوید :آنیا خدافظ
آنیا :خدافظ بابا
( آنیا می خواد بره کلاس و بکی مپره روش)
بکی :سلام آنیا جونم !
آنیا :سلام بکی جونم !،خفه شدم بکی ولم کن <<باداد>>
دامیان از او ور بانوچه هاش
بچهها به خدا دست درد گرفت الان پارت بعدی رو میدم
همه میدونیم که آنیاودامیان در اوایل مدرسه رابطه ی خوبی نداشتند (آنیا از بقیه یه سال کوچیک تر واینکه داستان قاتی پاتی)
از زبان آنیا سلام من آنیا فورجر هستم۷سالمه
آنیا مثل همیشه از خواب بیدار میشه ولوید میاد ومیبینه که آنیا بیداره
لوید: سلام آنیا
آنیا در همون لحظه یادش میوفته که میرن اردو
آنیا: سلام باباآنیا قراره بره اردو(وهمون لحظه ورقه ی اردوشونو میده به دسته باباش)
بعد ساعت و هردوشون نگاه می کنن وباهم از خونه میزنن بیرون
لوید :آنیا خدافظ
آنیا :خدافظ بابا
( آنیا می خواد بره کلاس و بکی مپره روش)
بکی :سلام آنیا جونم !
آنیا :سلام بکی جونم !،خفه شدم بکی ولم کن <<باداد>>
دامیان از او ور بانوچه هاش
بچهها به خدا دست درد گرفت الان پارت بعدی رو میدم
- ۳.۷k
- ۰۲ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط