کاش میشد بجای فصل امتحانات

کاش میشد بجای فصل امتحانات
فصل آغوش یار را هم داشتیم
آنوقت خرداد و شهریور و دی ...
همه را مردود میشدم
و تا ابد حبس در آغوشت !
من برای داشتن دستهای تو ریسمان نبسته ام
دل بسته ام !
همین که لبخند بر لبهای تو باشد کافیست
“تو” کنارم باشی من آنقدر میخندم ...
که مبادا خنده ی دیگری را ببینی
خیره میشوم ...
که مبادا چشمان دیگری نگاهت را از من بدزدد
خیالت راحت !
من جز آغوش تو حتی به دیوار هم تکیه نمیکنم
#ابوالفضل_اسفندی


#جذاب #عاشقانه
دیدگاه ها (۹)

ما می توانستیم با هم قدم بزنیم و درمورد کتاب هایی که خوانده ...

و در نزدیکی این شهربهار پشت درها مانده است.کسی لگد به پهلوی ...

گر بگویم که تو در خون منیبهتان نیست... #هوشنگ_ابتهاج #جذاب ...

شب ک میشود گم میشوم میان سیاهی، دوست دارم گم شدن میان انبوه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط