اکبرعبدی میگوید

⚘اکبرعبدی می‌گوید:
⚘یک روز سر سریال با مرحوم حسین پناهی بودیم
⚘هوا هم خیلی سرد بود
⚘از ماشین پیاده شد بدون کاپشن
⚘گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟
⚘نگفتی سرما می‌خوری؟!
⚘کاپشن خوشگلت کو؟
⚘گفت: کاپشن قشنگی بود ، نه؟
⚘گفتم: آره!
⚘گفت:من هم خیلی دوستش داشتم
⚘ولی سر راه یکی را دیدم
⚘که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت
⚘ولی من فقط دوستش داشتم

https://telegram.me/nokrahlbyt

Instagram.com/rohallah.bayat.qom

#مذهبی #روح_الله_بیات #نوکراهلبیت #قم #حسین_پناهی
دیدگاه ها (۱)

🌿 مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند به سراغ استاد ر...

چه زیبـــا گفت سید شهیدان اهل قلم سیدمرتضی آوینی:بالی نمیخوا...

🍃 پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد . در راه با یک ماشین تص...

🍂 خدایا🍂 نمی دانم چرا آنقدر بزرگ نشده ام🍂 که تو را تنها در م...

چند پارتی جونگوون p2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط