جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۰#
جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۰#
ات: چیییی؟!
جیمین: چیه؟
ات: عزیزم حالت خوبه؟ چرا انقدر چرت و پرت میگی امروز اصلا رفتارت فرق کرده معلوم نیست چی میگی
چیمین: من عادیم عزیزم شاید از هیجانه. اگه نفهمیدی برات دوباره توضیح بدم ...
ات: نه ممنون
جیمین: رسیدیم صبر کن در رو باز کنم
در رو باز کرد . درسته که فقط ۴ ماهش بود اما چون اولین حاملگیم بعد درمان هست باید خیلی استراحت میکردم
رفتیم داخل عمارت و ته جین که الان ۴ سالش بود اومد و سریع بغلم کرد .
ته جین: مامانی نی نی دختره یا پسر
جیمین زانو زد جلو ته جین
جیمین: خودت جی دوست داری اجی یا داداشی
ته جین : داداش
ات: ای بابا ولی تو قراره اجی داشته باشی
ته جین: اشکال نداره ولی بعدا باید برام داداشی بیارین
با حرف ته جین جفتمون خندیدیم
جیمین: حتما برات یه داداشی میاریم اما الان مامانی باید اجی کوچولو رو بیاره
ته جین تو فکر فرو رفت
جیمین: چیزی شده؟
ته جین : بابایی اجی چجوری رفته تو شکم مامانی چجوری قراره بیاد بیرون ...
ات: چیییی؟!
جیمین: چیه؟
ات: عزیزم حالت خوبه؟ چرا انقدر چرت و پرت میگی امروز اصلا رفتارت فرق کرده معلوم نیست چی میگی
چیمین: من عادیم عزیزم شاید از هیجانه. اگه نفهمیدی برات دوباره توضیح بدم ...
ات: نه ممنون
جیمین: رسیدیم صبر کن در رو باز کنم
در رو باز کرد . درسته که فقط ۴ ماهش بود اما چون اولین حاملگیم بعد درمان هست باید خیلی استراحت میکردم
رفتیم داخل عمارت و ته جین که الان ۴ سالش بود اومد و سریع بغلم کرد .
ته جین: مامانی نی نی دختره یا پسر
جیمین زانو زد جلو ته جین
جیمین: خودت جی دوست داری اجی یا داداشی
ته جین : داداش
ات: ای بابا ولی تو قراره اجی داشته باشی
ته جین: اشکال نداره ولی بعدا باید برام داداشی بیارین
با حرف ته جین جفتمون خندیدیم
جیمین: حتما برات یه داداشی میاریم اما الان مامانی باید اجی کوچولو رو بیاره
ته جین تو فکر فرو رفت
جیمین: چیزی شده؟
ته جین : بابایی اجی چجوری رفته تو شکم مامانی چجوری قراره بیاد بیرون ...
- ۶.۹k
- ۰۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط