وومین کیوت من
وومین کیوت من &۱۲
(ویو نائه)
در و قفل کردم اعصابم خورد بود که نمیدونم چرا یهو زدم زیر گریه دست خودم نبود اشکم جاری شده بود و صورتم قرمز شده بود که صدای چاوومین و شنیدم: نائه حالت خوبه؟
پشت سرش جون یونگ گفت: عزیزم حالت خوبه؟
چاوومین: هرچی من میگم و تکرار نکن!
جون یونگ: به تو ربطی نداره.
داد زدم: خفه شیدددد
هردوتاشون ساکت شدن و تا اومدم بیرون جون یونگ بغلم کرد و منم هیچ کاری نکردم ولی سرخ شده بودم
(ویو چاوومین)
بدجوری حسودی میکردم نابه دوست دختر منه چرا اون عوضی به خودش حق میده نائه رو بغل کنه؟ جون یونگ و زدم کنار و دست نائه رو گرفتم و بردمش توی راه و چسبوندمش به دیوار دست خودم نبود ولی...یه حس عجیبی داشتم لبم و گذاشتم روی لبش و صورتش حسابی سرخ شد
(ویو نائه)
حسابی سرخ شدم...اون..اون منو بوسیددددد؟ سریع کنار کشیدم این دیگه چه حسی بودد؟ راستش پسرای زیادی من و بوسیدن( نائه ج..ده نیست به زور خانواده اش مجبور بوده با پسرای زیادی ارتباط داشته باشه) ولی هیچ کدوم حسی برام نداشتتت ولی اینن
چاوومین: چیشده؟من که بهت توی بار گفتم میخوام دوست داشته باشم..اوه بعد خوردن اون همه سوجو هیچی یادت نمونده
گفتم: میخوای دوستم داشته باشی؟!....یه عشق واقعییی؟!
گفت: آره
گفتم: نمیخوام
گفت: چیی؟
گفتم: من یه دوست پسر کیوت و بامزه میخوام نه یه دوست پسر قلدر که همه ازش میترسن حتی خودم
گفت: باشه برای تو سعی میکنم آنقدر سرد و عصبی نباشم از این به بعد هر جوری بخوای رفتار میکنم!
لبخند زدم و بغلش کردم: ممنون
گفت: برای چی؟
گفتم: برای اینکه دوستم داری
(ویو نائه)
در و قفل کردم اعصابم خورد بود که نمیدونم چرا یهو زدم زیر گریه دست خودم نبود اشکم جاری شده بود و صورتم قرمز شده بود که صدای چاوومین و شنیدم: نائه حالت خوبه؟
پشت سرش جون یونگ گفت: عزیزم حالت خوبه؟
چاوومین: هرچی من میگم و تکرار نکن!
جون یونگ: به تو ربطی نداره.
داد زدم: خفه شیدددد
هردوتاشون ساکت شدن و تا اومدم بیرون جون یونگ بغلم کرد و منم هیچ کاری نکردم ولی سرخ شده بودم
(ویو چاوومین)
بدجوری حسودی میکردم نابه دوست دختر منه چرا اون عوضی به خودش حق میده نائه رو بغل کنه؟ جون یونگ و زدم کنار و دست نائه رو گرفتم و بردمش توی راه و چسبوندمش به دیوار دست خودم نبود ولی...یه حس عجیبی داشتم لبم و گذاشتم روی لبش و صورتش حسابی سرخ شد
(ویو نائه)
حسابی سرخ شدم...اون..اون منو بوسیددددد؟ سریع کنار کشیدم این دیگه چه حسی بودد؟ راستش پسرای زیادی من و بوسیدن( نائه ج..ده نیست به زور خانواده اش مجبور بوده با پسرای زیادی ارتباط داشته باشه) ولی هیچ کدوم حسی برام نداشتتت ولی اینن
چاوومین: چیشده؟من که بهت توی بار گفتم میخوام دوست داشته باشم..اوه بعد خوردن اون همه سوجو هیچی یادت نمونده
گفتم: میخوای دوستم داشته باشی؟!....یه عشق واقعییی؟!
گفت: آره
گفتم: نمیخوام
گفت: چیی؟
گفتم: من یه دوست پسر کیوت و بامزه میخوام نه یه دوست پسر قلدر که همه ازش میترسن حتی خودم
گفت: باشه برای تو سعی میکنم آنقدر سرد و عصبی نباشم از این به بعد هر جوری بخوای رفتار میکنم!
لبخند زدم و بغلش کردم: ممنون
گفت: برای چی؟
گفتم: برای اینکه دوستم داری
- ۲.۶k
- ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط