romanloveintimes profile picture

roman._.loveintime's profile picture
roman._.loveintime #پارت۶
+ما واسه ثبت نام دوره آخر آموزشی از دانشکده....آلمان انتقالی گرفتیم و اومدیم اینجا
_آها بله،مدارکاتون رو تحویل بدید تابررسی کنم +بفرمایید
بعد از تموم شدن کارمون تشکر کردیم واومدیم بیرون از هفته آینده قرار شد بیایم که دوره هامون شروع بشه همینطور که داشتیم میومدیم بیرون چشمم به همون سه نفر افتاد که الان یه نفر دیگه هم بهشون اضافه شده بودو داشتن حرف میزدن بی خیال اومدیم از کنارشون رد بشیم که صدای یکی از پسرا روشنیدم که گفت:ای جان چه داف جذاب ولوندی افتخار آشنایی میدی لیدی؟
سرجام ایستادم و برگشتم ببینم با منه یا اشتباه شنیدم ولی وقتی با چهره متعجب و عصبی ملیسا ولبخنده پسره و پوز خند اون سه نفردیگه رو برو شدم فهمیدم درست شنیدم عصبی شدم و پرسیدم:با من بودی؟
_آره عزیزم ویه لبخند چندش زدمنم یه لبخند زدم و با آرامش نگاش کردم و گفتم:اوم خب راستش میدونی چیه؟
خنده مزخرفی کرد و گفت:چیه پرنسس خانوم
با پوز خند به سرتا پاش نگاه کردم و گفتم:در اون حدی نمی بینمت که بخام باهات هم صحبت بشم چه برسه به این که بخام بهت فکر کنم یا اهمیتی بدم و دوباره به سرتا پاش با تمسخر نگاه کردم صدای خنده ملیسا رو شنیدم که سعی در مهار کردنش داشت سرم رو بلند کردم و به اون دوتا پسر و دختره که با تعجب نگام میکردن هم یه پوزخند زدم و به سمت بیرون حرکت کردم... #loveintime
دیدگاه ها (۱)

roman._.loveintime's profile pictureroman._.loveintime #پارت...

roman._.loveintime's profile pictureroman._.loveintime #پارت...

roman._.loveintime's profile pictureroman._.loveintime #پارت...

roman._.loveintime's profile pictureroman._.loveintime #پارت...

خون‌آشام جذاب من(P:3)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط