P52

(5سال بعد)
هنوز همونطوریه...... سال هاست که برگه های این کتاب تنها سرگرمیه منه..... سال هاست که لا به لای برگه ها حسش میکنم.... اون دوباره رفت و منو با خودش نبرد.....اون لابه لای برگه ها با من حرف میزنه...... چشمانم رو با ناراحتی میبندم.....کجا رفتی؟؟ چیکار میکنی؟؟
...... اون هیچوقت نمیتونه به این سوال ها جواب بده...... ولی اون دور نیست ..... نزدیکه .....
G: هعی منو زدی ؟؟ عوضی کوچولو
صدای پشت سرم منو از افکار همیشگی خارج کرد..... بدون برگشتن هم میشد صاحب صدا رو تشخیص داد...... وگرنه کی میتونه با صدای بلند رشته افکارتون رو پاره کنه......یا صبح به قصد بیدار کردنتون روی صورتتون بالشت بزاره......درست حدس زدید.....هانتر!!!!!
بعد از مرگ تهیونگ ویکتور سالن مافیا رو بست......میشه گفت اون خیلی درهم شکسته..... شاید به اندازه من...... ولی الان سالن مافیا تبدیل به یه هتل شده و ویکتور رئیسشه چون هانتر قسم خورد که دیگه هرگز پاش رو اونجا نمیزاره و پیش ما موند ..... برا همین ویکتور زود به زود میاد به برادرش سر میزنه که درواقع به ما سر میزنه چون همه ما الان ...... یه خانواده ایم!!!!!
و این نشون میده که ویکتور حالش خوبع ..... من هرگز دوباره شین رو ندیدم.....درواقع!!!! بهتره بگم هرگز به اون محله برنگشتم ولی به این معنا نیست که من به شین بدهکار نیستم ..... من بهش بدهکارم هم تشکر هم معذرت خواهی و یه روزی انجامش میدم ......
(خوشحال میشم یه بار دعوتم کنی)
شاید بهتره بالاخره این کارو بکنم ...... مدت زیادی گذشته ولی هیچوقت برای اینکه از یه دوست قدیمی یاد کنی دیر نیست......
هانتر : هعی دردسرساز ....
دردسرساز!!!!! ...... یه لقب خوبم روی من نزاشته ......
هانتر : پسرت داره منو میزنه ها ...... میخوای همونطوری بشینی ..... پاشو ادای مادربزرگ هارو درار.....
سرمو به یه طرف کج کردم ..... هنری هنوز 1.5 سالش بود ......
ا/ت : هانتر اون هنوز بچس ...... نباید باهاش کشتی بگیری .....
هانتر : ولی منو خیلی دوست داره ...... باباش باید حسودی کنه
جین : هانتر اگه پسرمو اذیت کنی شکتمو سفره میکنم
و در همون لحظه.......!!!!
دوباره مثل همیشه پریدن و باهم کشتی گرفتن ...... هرچند میتونم بگم ترفند های هم رو حفظ بودن .....
ا/ت : لی هون کجا رفته ؟؟
هانتر در همون حال که سعی میکرد لپای جین رو بکشه بدون اینکه برگرده گفت : صبح زود رفت پیش ویکتور ...... فکر کنم کارش داشت ..... من میگم اینا باهمن تو باور نمیکنی ....
دیدگاه ها (۰)

P53

P51

P50

فیک💌🎀 پارت ۱ویو میونگ : خب بهتره به خودت بیای و این...

پارت 1

black flower(p,279)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط