مرورگر شما از پخش ویدیو پشتیبانی نمی‌کند.

کلماتی که با اشک نوشتهام

کلماتی که با اشک نوشته‌ام
چشم‌های خسته‌ام را می‌سوزانند؛
اشک‌ها از دل روحی خسته جاری می‌شوند که هنوز به یاد تو زنده است..
عشق هرگز دروغ نبود -تنها زمان بود که ما را از هم ربود
چشمانت را باز کن…
در خاطره‌ها نگاه کن؛
خاطره‌هایی که در هر لحظه‌اش
زندگی و مرگ در هم تنیده‌اند..

فراموشی هرگز سهم من نیست..
هر پاییز دوباره در نبودنت غرق می‌شوم
و وقتی برگ‌ها فرو می‌ریزند
نام تو در گوشم می‌پیچد‌

نمی‌خواهم لمس دستانت از میان انگشتانم محو شود
و نمی‌خواهم غرق‌شدن در اقیانوس چشمانت تنها راه نجات من باشد

سهم من از -عشق
انتظاری‌ست بی‌پایان؛
انتظار آمدنی که هرگز قصه ی ناتمام ما را کامل نمی‌کند
اما همین انتظار، آتشی‌ ست در سینه‌ام
که خاموش نمی‌شود
-بی‌صدا، بی‌انتها، و پرقدرت..

و با این‌همه
دلتنگی هر روز مرا در خود مچاله می‌کند؛
چونان برگ سبزی در دل پاییز ..-تنها
زیر قدم‌های سنگین سرنوشت.. .




"Marie's writings "
دیدگاه ها (۱۵)

هزاران ناگفته در من خانه کرده‌اندو من محکومم تا ابد آن‌ها را...

باز هم فرو رفته‌امدر خاطراتی که روزیخاکستر روحم رابا نور درو...

در میان تنهایی‌هایم،عشقی جوانه زد -در طوفان لحظه‌هایم..گمان...

تو...روشنایی‌ای بودی که از شکاف سیاه‌ترین لایه‌های قلبم سر ب...

_درخت باشم ... یک‌ گوشه ی این دنیای بزرگ افتاده باشم تنهای ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط