Name of the novel your drunken eyes
Name of the novel: your drunken eyes
#part_13
ا.ت: لیا
لیا: جان؟
ا.ت: باید یه چیزی رو بهت بگم
لیا: بگو عزیزم راحت باش
ا.ت: من عاشقش شدم
لیا: عاشق کی؟ (تعجب)
ا.ت:....
لیا: دارم باهات حرف میزنمااا
ا.ت: خب...
لیا: من دوستمم الام خجالت میکشی که بهم بگی؟
ا.ت: نه نه اصلا اینطور نیست لیا
لیا: راستیییی من دوباره برگشتم پیش جیمین
ا.ت: واقعا؟ البته حق دارید چون تو همینجوری گذاشتی رفتی و...
لیا: الان میخوای بحث رو عوض کنی؟
ا.ت: من عاشق هیونجین شدم
لیا: چی؟ منو باش که فکر میکردم عاشق کی شدی(با دستش زد تو سرش)
ا.ت: چی فکر کردی؟
لیا: هیچی هیچی (خنده اعصبانی)
(لیا هم یکی مثل شماست🤦🏻♀️🗿)
ا.ت: اوکی
لیا: همونی که چند وقت پیش بهت درخواست داد ولی ردش کردی؟
ا.ت: اره
لیا نمیخوای برام تعریف که بعد از اینکه من بیهوش شدم چی شد؟
ا.ت:(همه چیو تعریف کرد....)
لیا: وای ا.ت خیلی خوبه که تو الان عاشق هیونجینی (خنده استرسی)
ا.ت: میتونی برام جورش کنی؟
لیا: حله اجی
ویو جیمین
خیلی خوشحالم که دوباره با لیا جور شدم بعد از اینکه لیا گوشیو قطع کرد
منم یه عالمه گریه کردم و میرقصیدم
توی همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد
نوشته بود 나의 사랑❤️
با ذوق جواب دادم
جیمین: سلام زندگی
لیا: سلام عشقم خوبی
جیمین: خوبم مرسی عزیزم
لیا: یه کاری بگم برام انجام میدی؟
جیمین: بگو عزیزم شاید تونستم
لیا: هیونجین رو برای ا.ت جور کن
جیمین: چی
لیا: بالاخره که دوستته
جیمین: چند وقت پیش هیونجین بهم گفت به ا.ت درخواست داده ولی ا.ت ردش کرده الان میخوای که باهم جورشون کنی؟ ا.ت دوسش نداره
لیا: میدونم، ولی ا.ت الان نظرش عوض شده به من گفت که دوسش داره
جیمین: ع باشه من الان بهش میگم
لیا: اوکی بای (قطع کرد)
بعد از اینکه لیا قطع کرد سریع به هیونجین پیام دادم اونم کلی ازم تشکر کرد و گفت فردا دوباره بهش درخواست میده
ویو کوک
داشتم تو گوشیم ور میرفتم که یهو در اتاق ا.ت باز شد و دوست ا.ت اومد بیرون که گوشیش زنگ خورد (گوشی لیا)
لیا: الو عزیزم
لیا: جدییییی
لیا: یعنی فردا به ا.ت درخواست میده؟
لیا: اوکی (قطع کرد)
و دوباره رفت تو اتاق ا.ت و بعد یک ساعت اومد بیرون
لیا: خداحافظ اقایون
نامجون: خداحافظ
ویو ا.ت
من از هیونجین اصلا خوشم نمیاد فقط بخاطر اینکه کوک منو نکشه میخوام با هیونجین باشم اخه هیونجین خیلی پولداره و میتونه که ازم مراقبت کنه هرچند که خودمم پول دارم ولی هرچی پول دارم مال برادرامه یعنی من هیچی از خودم ندارم.
لایک 45
#part_13
ا.ت: لیا
لیا: جان؟
ا.ت: باید یه چیزی رو بهت بگم
لیا: بگو عزیزم راحت باش
ا.ت: من عاشقش شدم
لیا: عاشق کی؟ (تعجب)
ا.ت:....
لیا: دارم باهات حرف میزنمااا
ا.ت: خب...
لیا: من دوستمم الام خجالت میکشی که بهم بگی؟
ا.ت: نه نه اصلا اینطور نیست لیا
لیا: راستیییی من دوباره برگشتم پیش جیمین
ا.ت: واقعا؟ البته حق دارید چون تو همینجوری گذاشتی رفتی و...
لیا: الان میخوای بحث رو عوض کنی؟
ا.ت: من عاشق هیونجین شدم
لیا: چی؟ منو باش که فکر میکردم عاشق کی شدی(با دستش زد تو سرش)
ا.ت: چی فکر کردی؟
لیا: هیچی هیچی (خنده اعصبانی)
(لیا هم یکی مثل شماست🤦🏻♀️🗿)
ا.ت: اوکی
لیا: همونی که چند وقت پیش بهت درخواست داد ولی ردش کردی؟
ا.ت: اره
لیا نمیخوای برام تعریف که بعد از اینکه من بیهوش شدم چی شد؟
ا.ت:(همه چیو تعریف کرد....)
لیا: وای ا.ت خیلی خوبه که تو الان عاشق هیونجینی (خنده استرسی)
ا.ت: میتونی برام جورش کنی؟
لیا: حله اجی
ویو جیمین
خیلی خوشحالم که دوباره با لیا جور شدم بعد از اینکه لیا گوشیو قطع کرد
منم یه عالمه گریه کردم و میرقصیدم
توی همین فکرا بودم که گوشیم زنگ خورد
نوشته بود 나의 사랑❤️
با ذوق جواب دادم
جیمین: سلام زندگی
لیا: سلام عشقم خوبی
جیمین: خوبم مرسی عزیزم
لیا: یه کاری بگم برام انجام میدی؟
جیمین: بگو عزیزم شاید تونستم
لیا: هیونجین رو برای ا.ت جور کن
جیمین: چی
لیا: بالاخره که دوستته
جیمین: چند وقت پیش هیونجین بهم گفت به ا.ت درخواست داده ولی ا.ت ردش کرده الان میخوای که باهم جورشون کنی؟ ا.ت دوسش نداره
لیا: میدونم، ولی ا.ت الان نظرش عوض شده به من گفت که دوسش داره
جیمین: ع باشه من الان بهش میگم
لیا: اوکی بای (قطع کرد)
بعد از اینکه لیا قطع کرد سریع به هیونجین پیام دادم اونم کلی ازم تشکر کرد و گفت فردا دوباره بهش درخواست میده
ویو کوک
داشتم تو گوشیم ور میرفتم که یهو در اتاق ا.ت باز شد و دوست ا.ت اومد بیرون که گوشیش زنگ خورد (گوشی لیا)
لیا: الو عزیزم
لیا: جدییییی
لیا: یعنی فردا به ا.ت درخواست میده؟
لیا: اوکی (قطع کرد)
و دوباره رفت تو اتاق ا.ت و بعد یک ساعت اومد بیرون
لیا: خداحافظ اقایون
نامجون: خداحافظ
ویو ا.ت
من از هیونجین اصلا خوشم نمیاد فقط بخاطر اینکه کوک منو نکشه میخوام با هیونجین باشم اخه هیونجین خیلی پولداره و میتونه که ازم مراقبت کنه هرچند که خودمم پول دارم ولی هرچی پول دارم مال برادرامه یعنی من هیچی از خودم ندارم.
لایک 45
- ۴۲.۹k
- ۱۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۲۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط