چشمم مقابل تو و می ترسم از گناه
چشمم مقابل تو و می ترسم از گناه
با اینکه گفته اند حلال است یک نگاه
مبهوت و مات خلقت خویشم چه ساخته است
پروردگار من که نه آیینه ام نه آه
چون سرنوشت خویش به بیراهه می روم
ناچارم از ادامه ی این راه اشتباه
ای آفتاب ، روشنیت را دریغ کن
حتی بگیر سایه ی خود را از این گیاه
عمری که می روی و به تدریج می کشی
یکباره راحتم کن و از رنج من بکاه
هرگز گمان مکن که مرا صید کرده ای
با پای خویش آمده ام تا شکارگاه 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤
با اینکه گفته اند حلال است یک نگاه
مبهوت و مات خلقت خویشم چه ساخته است
پروردگار من که نه آیینه ام نه آه
چون سرنوشت خویش به بیراهه می روم
ناچارم از ادامه ی این راه اشتباه
ای آفتاب ، روشنیت را دریغ کن
حتی بگیر سایه ی خود را از این گیاه
عمری که می روی و به تدریج می کشی
یکباره راحتم کن و از رنج من بکاه
هرگز گمان مکن که مرا صید کرده ای
با پای خویش آمده ام تا شکارگاه 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤ 🍃 ❤
- ۷۰۲
- ۰۳ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط