باران خونp26 s2
ا/ت: من هنوز اومده بودم ببینمش ولی اون رفت{گریه}
سونگمین:ا/ت گریه کردن فایده نداره!!
نامجون:یه لحظه خفه شو ببینم چه غلطی دارم میکنم
ببین ا/تم الان برای گریه زمان مناسبی نیست!جونگ هو داره نگات میکنه و غصه میخوره،بعدا خودمون دربارش صحبت میکنیم باشه؟
ا/ت:باشه{اشک هاشو پاک میکنه}
نامجون:افرین دخترم برو صورتتو بشو یکم اب بخور اروم بگیری
سونگمین:نامجون...تو ازادی
نامجون: منظورت چیه؟
سونگمین:موهای سفیدتو میبینم که مشکی میشن و شبیه روز اول میشی
نامجون:!؟منظورتو نمیفهمم؟
سونگمین:نامجون تو...تو واقعا!!!نمیتونم درکش کنم نامجون اون پشت سرته من دارم میبینمش
نامجون:کی؟دخوب بگو دیگه
سونگمین:اژدهای محافظ...
نامجون:دهنت سرویس گفتم الان چی شده منو ترسوندی پسر
سونگمین:چی؟!میدونستی؟
نامجون: به ا/ت چیزی نگی
سونگمین:تو دیگه عجب موجودی هستی
نامجون:جن و پری که ندیدی
سونگمین:این از جن و پری هم ترسناک تره
طبق افسانه ها هرکی این اژدها رو پشت سرش داشته باشه وارثه تاج و تخته
نامجون: افسانه ها دروغ میگن
سونگمین: ولی واقعیت داره
نامجون:خوب؟!
سونگمین:هیچی جالبه برات مهم نیست
جونگهو:عمو...یعنی بابا مامانم میگه برام رامیون درست میکنی؟
نامجون:برا خودت؟
جونگهو:اله...میشه؟
نامجون:من اشپزی بلد نیستم ولی فکر کنم بتونم برات بپزم
{پرش به شب}
پ.ن:نامجون اومد یکم ایده گرفتم گفتم تا نپریده پارت جدیدو بزارم خوشگلا حمایت کنید تا پارت بعدی رو زود تر بزارم
سونگمین:ا/ت گریه کردن فایده نداره!!
نامجون:یه لحظه خفه شو ببینم چه غلطی دارم میکنم
ببین ا/تم الان برای گریه زمان مناسبی نیست!جونگ هو داره نگات میکنه و غصه میخوره،بعدا خودمون دربارش صحبت میکنیم باشه؟
ا/ت:باشه{اشک هاشو پاک میکنه}
نامجون:افرین دخترم برو صورتتو بشو یکم اب بخور اروم بگیری
سونگمین:نامجون...تو ازادی
نامجون: منظورت چیه؟
سونگمین:موهای سفیدتو میبینم که مشکی میشن و شبیه روز اول میشی
نامجون:!؟منظورتو نمیفهمم؟
سونگمین:نامجون تو...تو واقعا!!!نمیتونم درکش کنم نامجون اون پشت سرته من دارم میبینمش
نامجون:کی؟دخوب بگو دیگه
سونگمین:اژدهای محافظ...
نامجون:دهنت سرویس گفتم الان چی شده منو ترسوندی پسر
سونگمین:چی؟!میدونستی؟
نامجون: به ا/ت چیزی نگی
سونگمین:تو دیگه عجب موجودی هستی
نامجون:جن و پری که ندیدی
سونگمین:این از جن و پری هم ترسناک تره
طبق افسانه ها هرکی این اژدها رو پشت سرش داشته باشه وارثه تاج و تخته
نامجون: افسانه ها دروغ میگن
سونگمین: ولی واقعیت داره
نامجون:خوب؟!
سونگمین:هیچی جالبه برات مهم نیست
جونگهو:عمو...یعنی بابا مامانم میگه برام رامیون درست میکنی؟
نامجون:برا خودت؟
جونگهو:اله...میشه؟
نامجون:من اشپزی بلد نیستم ولی فکر کنم بتونم برات بپزم
{پرش به شب}
پ.ن:نامجون اومد یکم ایده گرفتم گفتم تا نپریده پارت جدیدو بزارم خوشگلا حمایت کنید تا پارت بعدی رو زود تر بزارم
- ۱.۹k
- ۲۰ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط