اگر انساننخستین بودم

اگر انسانِ نخستین بودم
برای گفتن از عشق
لب های تو را بر دیوار غار نقاشی می کردم.
برای محبت،
دستانت را
و برای زیبایی،
موهایت را ...
برای جنگ،
برای جنگ حتما چشمانت را می کشیدم.

ولی باور کن هیچوقت نخواهند فهمید
آتش
اختراع مردی ست
که شب ها
برای تصویر تو
بر دیوار غار دلتنگ می شد.
دیدگاه ها (۱)

همیشه مطمئن بودم یه روز این اتفاق می افته..تو قطعا موندنی نب...

برگشته ام به اتاق شلوغی که حالا خالی استآهنگ هایی را که شنید...

یک روز سطری از این شعرمثلِ سوت قطاری از کنارِ گوشَت عبور می ...

مگر چقدر می توان یک نفر را دوست داشت؟ تا جایی که خودت را از ...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

چپتر ۱۰ _ سقوط سایهسال ها از روزی که باربارا دوباره به دنیا ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط