داستان پادشاهی که گوزیدن را ممنوع کرد (۱)

در گذشته های دور پادشاهی بیگانه بر سرزمینی مسلط شد. او بدخواه و زیرک بود. و وزیری داشت از خودش بسی بدخواه‌تر و زیرک‌تر. به او امر کرد که راهی بیاب تا بر روح و جان این مردمان تسلط یابم؛ بدون آنکه بفهمند و اعتراضی بکنند. وزیر تفکری کرد و طوماری بنوشت و به جارچیان داد تا در سراسر شهرها و دهات‌ها بخوانند. قوانین جدید اعتقاد به دین و سوادآموزی را غیرقانونی اعلام کرد. و مالیات‌ها را به سه‌برابر افزایش داد. شب زفاف عروس از آن شاه بود و ارزش جان مردمان به اندازه چهارپایان کشور همسایه که وطن اصلی شاه بود اعلام شد. هر گونه اعتراض و مخالفت با این قوانین مجازات مرگ داشت و در نهایت طبق این قوانین گوزیدن و چسیدن هم ممنوع اعلام شد.

پادشاه گفت: «ای وزیر این همه فشار آنان را به شورش وا خواهد داشت و مگر قرار نبود انقلاب مخملی کنیم؟» وزیر گفت: «نگران نباشید اعلی‌ٰحضرت. به بند گوزیدن دقت نفرمودید. همان سوپاپ اطمینانی است که انرژی اعتراضشان را خالی کنند.»

چنین شد که وزیر گفت. مردم لب به اعتراض گشودند که این ستمی آشکار است. این طبیعی است که پادشاه بخواهد مردم را از دین منع کند و یا سواد آنان را بگیرد. همچنین افزایش مالیات همیشه عادت شاهان بوده و مالکیت در زفاف هم رسم قدیمی است و بی‌ارزش بودن جان ما در مقابل جان مردمان همسایه هم از وطن‌پرستی است، اما دیگر منع گوزیدن خیلی زور است؛ تازه مگر شاه می تواند در تمام مستراح‌های سرزمین نگهبان بگمارد؟

قسمت بعدی: https://wisgoon.com/pin/60154723/

#afhu
دیدگاه ها (۳)

داستان پادشاهی که گوزیدن را ممنوع کرد (۲)

۱۰۰ فکت رپ فارسی که شاید ندانید! (۱)

کپشن مطالعه گردد

#afhu

چرا وفاق روی مسائل واقعی مردم روی نمی‌دهد؟▫️ طبق ماده ۱۲۵ قا...

منشور حقوق بشر کوروش بزرگ(First Declaration of Human Rights ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط