دنیای دیگر
رانپو و چویا:ما رسیدیم!
دازای:خیلی طول کشید!
اکو:یک استراحت کنید!
بعد از نیم ساعت استراحت ساعت ۱و نیم به سمت بازار مورد نظر رفتن و ماشین رو پارک کردن
دازای به همراه رانپو اول وارد یک لباس فروشی شد و یک لباس به همراه یک دامن بلند برای یونا و یک کیف سیاه برای مادرش خرید (اسلاید دو)
دازای:خوب حالا بیاید یکم بستنی بگیرم
آکو:بستنی؟ حالا؟
چویا:دازای که باشی حالا میگیری!😐
آتسوشی و دازای برای همه بستنی وانیلی خریدن و یک ربع را صرف خوردن کردن
چویا:بیاید یکم لباس بخریم برای خودمون !
دازای:ایران هم میشه گرفت!
آتسوشی:چویا-ساما راست میگه حتی شده یک دست لباس بگیریم که تمیز و مرتب دیده بشیم
و این طوری شد که همه وارد یک لباس فروشی دیگر شدن و هر کدوم به گوشه ای پراکنده شد ، آکوتاگاوا از چیزی خوشش نمیومد ولی آتسوشی همش از دور داد میزد و اصرار میکرد که یک چیز انتخاب کنه اخر سر آتسوشی برای کمک از راه رسید
آتسوشی:هنوز چیزی پیدا نکردی؟
آکو:نه! از چیزی خوشم نیومده ! اصلا من نمیخوام به تو چته!😒
آتسوشی:ولی باید بخری وایسا .... آها! یک لحظه ، دازایییییی-سانننننن
دازای:چیییی؟
آتسوشی:منو آکوتاگاوا میریم یک جا دیگه و زود بر میگردیم
چویا:مراقب باشید !
رانپو: باشه ولی زود برگردید
آتسوشی دست آکوتاگاوا رو محکم گرفت و بردش
آکوتاگاوا از خجالت و این کار آتسوشی سرخ شدددد ولی چیزی نگفت
آکو: جینکو... منو...کجا میبری؟😳🤨
آتسوشی:یک لباس فروشی بهتر!😉🙃
بعد از کمی راه رفتن به یک لباس فروشی رسیدن که لباس های ساده تر و بهتری داشت
آتسوشی:انتخاب کن! منم برم یک نگاه بندازم
آتسوشی یک لباس سیاه ساده که گوشه ی اون طرح یک ببر کوچیک بود گرفت
آکوتاگاوا هم بلاخره یک لباس انتخاب کرد
بعد از حساب کردن به سمت مغازه ی قبلی برگشتن
♡از زبان دازای ♡
آتسوشی گفت که با آکوتاگاوا به یک معنا ی دیگه میرن ما هم بعد از رفتنشون مشغول نگاه کردن شدیم
من که چیز جالبی پیدا نکردم ولی آخر سری یک هودی سبز قشنگ پیدا کردم
چویا و رانپو هم انتخاب کردن
آکو: اسلاید۳
دازای اسلاید ۶
چویا اسلاید ۴
رانپو:اسلاید ۵)
بعد منتظر آتسوشی شدیم که دیدیم دارن برمیگردن سریع رفتم و لباس ها رو نگاه کردن
دازای:آتسوشی؟ نمیدونی هوای اونجا سرده ؟ ای از دست تو من برات لباس گرفتن (اسلاید آخر) خوبه یادم موند یکی اضافه بگیرم! حالا کجا بریم
چویا:بریم یکم تنقلات بخریممممم!
رانپو:بعد من گشنه هستم !😅😐
دازای:خیلی طول کشید!
اکو:یک استراحت کنید!
بعد از نیم ساعت استراحت ساعت ۱و نیم به سمت بازار مورد نظر رفتن و ماشین رو پارک کردن
دازای به همراه رانپو اول وارد یک لباس فروشی شد و یک لباس به همراه یک دامن بلند برای یونا و یک کیف سیاه برای مادرش خرید (اسلاید دو)
دازای:خوب حالا بیاید یکم بستنی بگیرم
آکو:بستنی؟ حالا؟
چویا:دازای که باشی حالا میگیری!😐
آتسوشی و دازای برای همه بستنی وانیلی خریدن و یک ربع را صرف خوردن کردن
چویا:بیاید یکم لباس بخریم برای خودمون !
دازای:ایران هم میشه گرفت!
آتسوشی:چویا-ساما راست میگه حتی شده یک دست لباس بگیریم که تمیز و مرتب دیده بشیم
و این طوری شد که همه وارد یک لباس فروشی دیگر شدن و هر کدوم به گوشه ای پراکنده شد ، آکوتاگاوا از چیزی خوشش نمیومد ولی آتسوشی همش از دور داد میزد و اصرار میکرد که یک چیز انتخاب کنه اخر سر آتسوشی برای کمک از راه رسید
آتسوشی:هنوز چیزی پیدا نکردی؟
آکو:نه! از چیزی خوشم نیومده ! اصلا من نمیخوام به تو چته!😒
آتسوشی:ولی باید بخری وایسا .... آها! یک لحظه ، دازایییییی-سانننننن
دازای:چیییی؟
آتسوشی:منو آکوتاگاوا میریم یک جا دیگه و زود بر میگردیم
چویا:مراقب باشید !
رانپو: باشه ولی زود برگردید
آتسوشی دست آکوتاگاوا رو محکم گرفت و بردش
آکوتاگاوا از خجالت و این کار آتسوشی سرخ شدددد ولی چیزی نگفت
آکو: جینکو... منو...کجا میبری؟😳🤨
آتسوشی:یک لباس فروشی بهتر!😉🙃
بعد از کمی راه رفتن به یک لباس فروشی رسیدن که لباس های ساده تر و بهتری داشت
آتسوشی:انتخاب کن! منم برم یک نگاه بندازم
آتسوشی یک لباس سیاه ساده که گوشه ی اون طرح یک ببر کوچیک بود گرفت
آکوتاگاوا هم بلاخره یک لباس انتخاب کرد
بعد از حساب کردن به سمت مغازه ی قبلی برگشتن
♡از زبان دازای ♡
آتسوشی گفت که با آکوتاگاوا به یک معنا ی دیگه میرن ما هم بعد از رفتنشون مشغول نگاه کردن شدیم
من که چیز جالبی پیدا نکردم ولی آخر سری یک هودی سبز قشنگ پیدا کردم
چویا و رانپو هم انتخاب کردن
آکو: اسلاید۳
دازای اسلاید ۶
چویا اسلاید ۴
رانپو:اسلاید ۵)
بعد منتظر آتسوشی شدیم که دیدیم دارن برمیگردن سریع رفتم و لباس ها رو نگاه کردن
دازای:آتسوشی؟ نمیدونی هوای اونجا سرده ؟ ای از دست تو من برات لباس گرفتن (اسلاید آخر) خوبه یادم موند یکی اضافه بگیرم! حالا کجا بریم
چویا:بریم یکم تنقلات بخریممممم!
رانپو:بعد من گشنه هستم !😅😐
- ۳۴۵
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط