MaahBanafsham

#Maah_Banafsham

#part107

با این حرفم لبخندی زد و داشت میرفت پایین که وایستاد
سریع رفتم پیشش
_چیشد؟؟
+خدا نشکتت ارسلان
_چرا؟؟
+الان چجوری برم پایین
یهو انداختمش رو کولم و گفتم
_اینجوری
+ارسلان بزارم پایینننن(ترس)
_چرا؟؟
+میندازیم
_همچین میگه میندازیم انگار چندکیلو هست که نتونم تحمل کنم
رفیتیم پایین
بردمش تو اشپزخونه
گذاشتمش رو اپن یبار دیگه به گردنو س‍.ی‍.ن‍.ش که خودم کبودشون کردم
با لبخند نگاه میکردم
که دیانا دستشو برد تو موهام
+پسر شیطون من به چی داره نگاه میکنه؟؟
با لذت نگاهش کردم
خوشحال بودم که دیگه ازم خجالت نمیکشه
_به کبودیایی که خودش به بار اورده
+قربونت برم من
_خدانکنه
و نیشگونی از رون پاش گرفتم
+اخ
میخواست بیاد پایین که که نزاشتم
_کجا؟؟
+بیام اب بخورم
_بشین من بهت میدم
+باشه
از یخچال براش اب ریختم و بهش دادم
_بیا
+مرسی
همینجوری داشتم نگاهش میکردم که گفت
+چیزی شده؟؟
_نه،چطور
+یجوری نگاه میکنی
_زن خودمی هرجور بخوام نگاه میکنم
+بزار ابمو بخورم بعد نگام کن
_ابتو بخوری؟؟چجوری
+وایسا ببینم تو الان داری به چی فکر میکنی؟؟
شیطون نگاهش کردم که گفت
+خیلی منحرفی ارسلانننن
_میدونمممم(خنده)....
دیدگاه ها (۵)

#MEرمانو دوست دارید ادامه بدماین منم گفتی پست کنخیلیا گفتین ...

#Maah_Banafsham ‌#part108‌+نخند_چرا،بده میخندم؟؟+نه خیلیم خو...

#Maah_Banafsham ‌#part106‌‌میخواستم پاشم که م‍.ر.د‌.و.ن‍.گ‍....

#Maah_Banafsham‌#part104‌_دیانا همونجا میخوابیدی الان بیای ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط