فرورفتگیهای روی دیوار

" فرورفتگی‌های روی دیوار "
سرم را از صفحه گوشی‌ بالا می‌گیرم و دستم را می‌گذارم روی پیشانی‌ام. سرد است، درست برخلاف آن روز که ماگ آبی را از توی جعبه‌اش باز کردی و گفتی: بَه، چه قشنگ!
بعد خیز برداشتی و لب‌هایت را چسباندی به پیشانی‌ام که گرمایش گونه‌هایم را سرخ‌تر کرد.
انگشتانت را فرو کردی لای موهای بلوندم، زل زدی توی چشم هایم و گفتی چرا انقدر خوبی تو!
گفتم: دوست داشتم رنگ دیگرش را هم داشته باشیم، بشود دوتا.
بعد سر اینکه آبی مال تو باشد و قرمز مال من به توافق رسیدیم.
چقدر رنگ قرمز به دختر مو فندقی توی عکس می‌آید که یک دستش را پیچیده دور دسته ماگ و دست دیگرش را حلقه کرده دور گردنت و بینی کوچکش را چسبانده به بینی‌ات که هر وقت می‌مالیدی به نوک بینی‌ام مورمورم می‌شد، دلم ضعف می‌رفت و تند‌تر می تپید.
سرم را دوباره می‌کنم توی گوشی.
نوک بینی‌ام را می‌چسبانم به نقطه تلاقی بینی‌هاتان.
بینی‌ام شروع می‌کند به خارش، عطسه‌ام می‌گیرد و چند قطره از آب دهانم می‌ریزد روی عکس.
سرم را می‌کشم عقب و چشمم می‌افتد به جای فرورفتگی‌ مشت هایم روی دیوار روبرو، وقتی آن روز آخر پای تلفن انگار که داشتی لکِ روی کانتر آشپزخانه‌ات را پاک می‌‌کردی گفتی " خانم محترم ما دیگر نسبتی باهم نداریم ! "
بلند می‌شوم، می‌روم سمت دیوار. با مداد چشمِ خاکستری روی فرو‌‌رفتگی‌ها می‌نویسم " آبی برای تو، قرمز برای او "
یک قاب مستطیل می‌کشم دور نوشته‌ام، چند قدم میروم عقب و نقاشی‌ام را ورانداز می‌کنم.
برمی‌گردم سمت گوشی که نور زمینه‌اش خاموش شده است
#پریسا_زابلی_پور
دیدگاه ها (۴)

تو نبودی و به پاهای خدا افتادمدست بی رحم ترین ثانیه ها افتاد...

او از عشق تو خبر داد و بغضم ترکیدگوشی از دست من افتاد و بغضم...

کنار تیرِ چراغ برق، زیر شاخه های درخت بیدی که از خانه ای قدی...

عشق_در_نرسیدن_است.پیشتر نوشته بودم دیوانه ای بر ساحل نشسته ب...

رمـان زخم عشق تـوپـارت سوم🌚✨︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼...

کبریت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط