وقتی خدمت کارش بودی دوست داشت توی یک مهمونی که
وقتی خدمت کارش بودی دوست داشت توی یک مهمونی که.....
امروز ارباب مهمونی گرفته بود خیلی خسته بودم رفتم پایین تا کمک کنم
لباسمو پوشیدم(لباس خدمتکاران)
رفتم پایین دیدم ارباب با یه چند تا پسر داره گرم میگیره دوستاش بودن اما ینفر غریبه بود یه دخترم رو پایه ارباب بود راستش تو این یه سال عاشق ارباب شده بودم اما این حس یه طرفست
رفتم سر میز و شربتا رو گزاشتم رو میز
+ارباب من میخوا.....
﷼جوننننن چه بدنی
-چه زری زدی مرتیکه
﷼اخه بدن سفیدشو
من که ترسیده بودم ظرف رو انداختم زمین و شیشه ها شکست
که همون آقا اومد سمتم دستشو دراز کرد که بهم دست بزنه که یهو تهیونگ دختر رو پاشو انداخت زمین و سریع اومد و اونو زد و منو برد حیاط
-حالت خوبه(عصبی)
+بله(ترس)
-ببخشید ترسیدی(ناراحت)از من نترس من من
+شما چی ارباب
-من دوستت دارم
و لب هاشو گزاشت رو لبام منم همراهی کردم
-دوسم داری
+خب.....
-خب؟
+اره دوست دارم خیلی دوستت دارم
-نشنیدم
+دوستت دارم تهیونگگگگگ(داد از روی خوشحالی)
و بعد خندیدیم و تهیونگ بغلم کرد
پایان...
خب بلوبری ها چطور بود چند تا موضوع میزارم بگید کدومو بنویسم؟! 🫐🫐🫀
امروز ارباب مهمونی گرفته بود خیلی خسته بودم رفتم پایین تا کمک کنم
لباسمو پوشیدم(لباس خدمتکاران)
رفتم پایین دیدم ارباب با یه چند تا پسر داره گرم میگیره دوستاش بودن اما ینفر غریبه بود یه دخترم رو پایه ارباب بود راستش تو این یه سال عاشق ارباب شده بودم اما این حس یه طرفست
رفتم سر میز و شربتا رو گزاشتم رو میز
+ارباب من میخوا.....
﷼جوننننن چه بدنی
-چه زری زدی مرتیکه
﷼اخه بدن سفیدشو
من که ترسیده بودم ظرف رو انداختم زمین و شیشه ها شکست
که همون آقا اومد سمتم دستشو دراز کرد که بهم دست بزنه که یهو تهیونگ دختر رو پاشو انداخت زمین و سریع اومد و اونو زد و منو برد حیاط
-حالت خوبه(عصبی)
+بله(ترس)
-ببخشید ترسیدی(ناراحت)از من نترس من من
+شما چی ارباب
-من دوستت دارم
و لب هاشو گزاشت رو لبام منم همراهی کردم
-دوسم داری
+خب.....
-خب؟
+اره دوست دارم خیلی دوستت دارم
-نشنیدم
+دوستت دارم تهیونگگگگگ(داد از روی خوشحالی)
و بعد خندیدیم و تهیونگ بغلم کرد
پایان...
خب بلوبری ها چطور بود چند تا موضوع میزارم بگید کدومو بنویسم؟! 🫐🫐🫀
- ۴.۲k
- ۰۵ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط