بررسی شعر مبادا برگردی زمین از ممد عارض
بررسی شعر «مبادا برگردی زمین» از (ممد عارض)
----------------
شعر ممد عارض را میتوان یکی از نمونههای برجستهی شعر اعتراضی معاصر دانست؛ شعری که در آن، شاعر نه در مقام ستایشگر و نیایشگر، بلکه در مقام معترض و پرسشگر، روبهروی خدا میایستد. این متن بیش از آنکه دعا باشد، نامهای است به آفریننده؛ نامهای پر از خشم، اندوه و پرسش. عارض در این نامه، جهان را تباه، تاریخ را خونآلود و ایمان را ابزاری برای ویرانی میبیند.
__________
۱. زمین تباه و تاریخ خونین
شاعر سخن را با اندوه و تردید آغاز میکند و زمین را «تا هسته گندیده» میخواند. این تصویر، نشانهی آن است که فساد نه سطحی، که ریشهدار و بنیادین است. در ادامه، او به نخستین داستان برادرکشی در تاریخ، یعنی قابیل و هابیل، اشاره میکند و از این راه نشان میدهد که خونریزی و ستم از همان آغاز با انسان همراه بوده است. در نگاه شاعر، تاریخ بشر چیزی جز تکرار بیپایان خشونت، جنگ و نابودی نیست.
__________
۲. نقد ایمان و خدایی که ابزار شده است
بخش دوم این نامهی اعتراضی، حملهای صریح به مفهوم ایمان است. ایمانی که باید روشنایی و آرامش به ارمغان آورد، در طول تاریخ به پرچم خشونت بدل شده است. شاعر خدا را «ناخدای دریا» مینامد اما بلافاصله او را به بتی فروکاسته میبیند؛ بتی که از دل بتشکنی برخاسته است. در این نگاه، خداوند و دین، بهجای آنکه مایهی رستگاری باشند، دستمایهی جنگها و بمبهایی شدهاند که بر سر زنان و کودکان فرو میافتند.
__________
۳. اعتراف به گناه جمعی و ناامیدی مطلق
در ادامه، لحن شعر به سوی اعترافی تلخ و کوبنده میرود. شاعر به خدا میگوید: «نبخش ما را، نجاتمان نده.» این فراز نشاندهندهی نهایت یأس است؛ جایی که انسان دیگر امیدی به رحمت الهی ندارد و خود را سزاوار سوختن در آتشی میداند که به دست خویش افروخته است. طبیعت نیز در این نگاه بیهوده میشود: باران بیمعناست، خاک مرده است و آب پای درخت سوخته تنها هدر میرود. همه چیز نشانی است از دنیایی بیثمر و مرگی محتوم.
__________
۴. پایان: صلیب بر هر گردن
شعر با تصویری هولناک به پایان میرسد: «بهازای هر گردن یک صلیب.» این جمله هم یادآور گذشتهای خونبار است و هم بیانگر آیندهای تیره. سرنوشت انسان، در نگاه شاعر، چیزی جز بر دار رفتن و سوختن در جهنمی که خود ساخته، نخواهد بود.
.........................
شعر ممد عارض در حقیقت نامهای است اعتراضی به خدا. در این نامه، شاعر خالق را به پرسش میکشد و او را در برابر تباهی زمین، خونینبودن تاریخ و فساد ایمان بازخواست میکند. این شعر نه وعدهی رهایی دارد و نه نوید رستگاری؛ بلکه اعترافی تلخ است به شکست انسان در آزمون الهی. انسان از نگاه عارض، جهنم خود را بنا کرده و اکنون در آتشی میسوزد که دستهای خودش افروخته است.
----------------
شعر ممد عارض را میتوان یکی از نمونههای برجستهی شعر اعتراضی معاصر دانست؛ شعری که در آن، شاعر نه در مقام ستایشگر و نیایشگر، بلکه در مقام معترض و پرسشگر، روبهروی خدا میایستد. این متن بیش از آنکه دعا باشد، نامهای است به آفریننده؛ نامهای پر از خشم، اندوه و پرسش. عارض در این نامه، جهان را تباه، تاریخ را خونآلود و ایمان را ابزاری برای ویرانی میبیند.
__________
۱. زمین تباه و تاریخ خونین
شاعر سخن را با اندوه و تردید آغاز میکند و زمین را «تا هسته گندیده» میخواند. این تصویر، نشانهی آن است که فساد نه سطحی، که ریشهدار و بنیادین است. در ادامه، او به نخستین داستان برادرکشی در تاریخ، یعنی قابیل و هابیل، اشاره میکند و از این راه نشان میدهد که خونریزی و ستم از همان آغاز با انسان همراه بوده است. در نگاه شاعر، تاریخ بشر چیزی جز تکرار بیپایان خشونت، جنگ و نابودی نیست.
__________
۲. نقد ایمان و خدایی که ابزار شده است
بخش دوم این نامهی اعتراضی، حملهای صریح به مفهوم ایمان است. ایمانی که باید روشنایی و آرامش به ارمغان آورد، در طول تاریخ به پرچم خشونت بدل شده است. شاعر خدا را «ناخدای دریا» مینامد اما بلافاصله او را به بتی فروکاسته میبیند؛ بتی که از دل بتشکنی برخاسته است. در این نگاه، خداوند و دین، بهجای آنکه مایهی رستگاری باشند، دستمایهی جنگها و بمبهایی شدهاند که بر سر زنان و کودکان فرو میافتند.
__________
۳. اعتراف به گناه جمعی و ناامیدی مطلق
در ادامه، لحن شعر به سوی اعترافی تلخ و کوبنده میرود. شاعر به خدا میگوید: «نبخش ما را، نجاتمان نده.» این فراز نشاندهندهی نهایت یأس است؛ جایی که انسان دیگر امیدی به رحمت الهی ندارد و خود را سزاوار سوختن در آتشی میداند که به دست خویش افروخته است. طبیعت نیز در این نگاه بیهوده میشود: باران بیمعناست، خاک مرده است و آب پای درخت سوخته تنها هدر میرود. همه چیز نشانی است از دنیایی بیثمر و مرگی محتوم.
__________
۴. پایان: صلیب بر هر گردن
شعر با تصویری هولناک به پایان میرسد: «بهازای هر گردن یک صلیب.» این جمله هم یادآور گذشتهای خونبار است و هم بیانگر آیندهای تیره. سرنوشت انسان، در نگاه شاعر، چیزی جز بر دار رفتن و سوختن در جهنمی که خود ساخته، نخواهد بود.
.........................
شعر ممد عارض در حقیقت نامهای است اعتراضی به خدا. در این نامه، شاعر خالق را به پرسش میکشد و او را در برابر تباهی زمین، خونینبودن تاریخ و فساد ایمان بازخواست میکند. این شعر نه وعدهی رهایی دارد و نه نوید رستگاری؛ بلکه اعترافی تلخ است به شکست انسان در آزمون الهی. انسان از نگاه عارض، جهنم خود را بنا کرده و اکنون در آتشی میسوزد که دستهای خودش افروخته است.
- ۶۲۳
- ۰۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط