نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو، به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست !
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهی عشق نهان من و توست …
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ار، نه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصهی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچهی عقل
هرکجا نامهی عشق است، نشان من و توست
#سایه زآتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو، به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست !
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمهی عشق نهان من و توست …
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ار، نه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصهی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچهی عقل
هرکجا نامهی عشق است، نشان من و توست
#سایه زآتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
- ۲.۲k
- ۰۳ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط