قصه دوماهی

"قصه دوماهی"
من و تو مثل دو ماهی
توی این دریای عشقیم
یه روز از صدای صیاد
قصه عشق و نوشتیم
قصه عشق من و تو
قصه ماهی و دریاست
قصه جدایی عشق
قصه عاشق تنهاست
یه روز از صدای صیاد
دیگه فهمیدم تو میری
اخه تو مثل یه ماهی
توی این دریا اسیری
حالا دس این زمونه
تو رو از من دور کرده
من و تو این تنگ تاریک
عمریه محصور کرده
گوش بده حرف دلم رو
من بدون تو سرابم
دیگه هیچ وقت نمی فهمی
عاشقم, خونه خرابم
گوش بده حرف دلم رو
زود بیا دنیای من شو
من یه ماهیم تو این تنگ
تو بیا دریای من شو
یه روز از صدای صیاد
دیگه فهمیدم تو میری
اخه تو مثل یه ماهی
توی این دریا اسیری
حالا دس این زمونه
تو رو از من دور کرده
من و تو این تنگ تاریک
عمریه محصور کرده

#علیرضا_جمشیدی
دیدگاه ها (۱)

...چرا باور نمی کنیداستان تنهایی آدمها را...؟چرا عشق را اینگ...

تودر پسِ پردهٔ لبهایت چه داریکه غزلم را لبالب قند می کند؟من ...

خواستند هوش رود از دو جهانمبی هوشی مطلق ببرد روح و روانماما ...

تا دیروزمی پنداشتم مرگ یعنی: نفس نکشیدن امروز به این می اندی...

آره هر دختری که روی سرش حجابِاین خودش توی این زمونه یه انقلا...

آره هر دختری که روی سرش حجابِاین خودش توی این زمونه یه انقلا...

آره هر دختری که روی سرش حجابِاین خودش توی این زمونه یه انقلا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط