به ساعت لبخندی دعوتم کن

🍁🍂♡

به ساعتِ لبخندی دعوتم کن
از پبچک تاب خورده به روی دیوار بگو؛
از فصل انار چینی
از آخرین سفرت به گنج نامه
از بوی خوش خاک باران خورده
هم دریف بوته های گل سرخ....
و به جای بازبینی صدسال تنهایی ،
و تکرار آتش بدون دود با رونوشتی از دستانم...!
و دیدن گلدان های خشک شمعدانی‌ میان حیاط خانه !
و فانوس نیمه سوز کنار پنجره !
در سکوت تلخ میان چشم هایم
*" عشق بکار...."
دیدگاه ها (۱)

‍ من دوستت دارم هايم راازهوای تازه ی عشقپُر کرده ام...صبحی ب...

دلتنگی شبیه ابرهایی ورم کرده استروی طاقی آسمانشبیه باران شما...

🌱✨جنگ تو را به من نزدیک‌ تر کردشب هابا هر منوری که رد می شدب...

🍁🍂♡این سالها که تو را ندیده ام،در حال پرستش ات بوده امشعرهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط