پارت
پارت ²(☆•♡~)
♡ぢんげれ がめ♡
از مغاره خارج شد و به سمت پارکی که همان نزدیکی بود رفت و روی نیمکتی نشست. چاب استیک هاش رو در آورد و شروع به خوردن نودل کرد.
صدای قدم هایی اومد و بعد صدای مردی که گفت؛سلام.!
یوریکا نیم نگاهی به مردی که بهش سلام کرده بود کرد و بی حوصله سری تکان داد.
مرد دوباره شروع کرد به صحبت کردن؛من دوست دارم با شما یه بازی انجام بدهم.
او بی حوصله گفت؛من حوصله بازی کردن ندارم.
مرد همانطور که لبخندی به لب داشت کارتی را از توی جیبش دراورد و جلوی یوریکا گرفت و گفت؛بعدا حتما پشیمون می شوید! لطفا این کارت رو بگیرید و اگر تمایل داشتید در بازی شرکت کنید،با این شماره تماس بگیرید.
یوریکا با کمی کنجکاوی کارت را از دست مرد گرفت و نگاهی به آن کرد.
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
♡ぢんげれ がめ♡
از مغاره خارج شد و به سمت پارکی که همان نزدیکی بود رفت و روی نیمکتی نشست. چاب استیک هاش رو در آورد و شروع به خوردن نودل کرد.
صدای قدم هایی اومد و بعد صدای مردی که گفت؛سلام.!
یوریکا نیم نگاهی به مردی که بهش سلام کرده بود کرد و بی حوصله سری تکان داد.
مرد دوباره شروع کرد به صحبت کردن؛من دوست دارم با شما یه بازی انجام بدهم.
او بی حوصله گفت؛من حوصله بازی کردن ندارم.
مرد همانطور که لبخندی به لب داشت کارتی را از توی جیبش دراورد و جلوی یوریکا گرفت و گفت؛بعدا حتما پشیمون می شوید! لطفا این کارت رو بگیرید و اگر تمایل داشتید در بازی شرکت کنید،با این شماره تماس بگیرید.
یوریکا با کمی کنجکاوی کارت را از دست مرد گرفت و نگاهی به آن کرد.
به قلم
میدوری چان:☆)
@tanjiro_1
بازنویسی
کچینا چان:♡)
@kechina
- ۱.۸k
- ۲۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط