چشمانات آخرین قایقهایی است که عزم سفر دارند

چشمان‌ات آخرین قایق‌هایی است که عزم سفر دارند
آیا جایی هست؟
که من از پرسه زدن در ایست‌گا‌ه‌های جنون خسته‌ام
و به جایی نرسیدم
چشمان‌ات آخرین فرصت‌های از دست رفته‌اند
با چه کسی خواهند گریخت
و من
به گریز می‌اندیشم
چشمان‌ات آخرین چیزی است که از گنجشکان جنوب مانده
چشمان‌ات آخرین چیزی است که از ستارگان آسمان به جا مانده
آخرین چیزی است که از گیاهان دریا مانده ‌است
آخرین چیزی است که از کشت‌زار‌های تنباکو
آخرین چیزی است که از اشک‌های بابونه باقی است
چشمان‌ات آخرین بادهای موسمی وزیده است
و آخرین کارناوال ‌آتش‌بازی است
چشمان‌ات کارناوال آتش‌بازی‌ست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می‌روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می‌کنم
که زیر پوستم شعله می‌کشد!
دیدگاه ها (۸)

شب موعود شد ، بالا بیاور استکانت رابریز و نوش کن ناگفته های ...

ای بهار آمده از سویِ چشمانشای قناری مسافر در روشنایی ماهمرا ...

بار دیگر رُخ دلدار ندیدیم و برفت ای دریغ آمدنش را نشنیدیم و ...

تاج سرم خرداد تورا حاصل عشق و ثمرم کرد با امدنت قلب تو را ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط