غزلیات
📜
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_دهم
تابد فروغ #مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
#گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
ماییم و سینهای که بود #آشیان آه
ماییم و دیدهای که بود آشنای اشک
گوش مرا ز نغمه ی شادی نصیب نیست
چون جویبار ساخته ام با نوای اشک
از بسکه تن ز آتش #حسرت گداخته است
از دیده #خون گرم #فشانم بجای اشک
چون طفل هرزه پوی بهر سوی می دویم
اشک از قفای #دلبر و من از قفای اشک
دیشب چراغ دیده من تا سپیده #سوخت
آتش افتاد بی تو بماتم سرای اشک
#خواب آور است زمزمه جویبارها
در خواب رفته بخت من از هایهای #اشک
بس کن رهی که #تاب شنیدن نیاوریم
از بسکه #دردناک بود #ماجرای_اشک
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
#غزلیات
#رهی_معیری
#غزل_دهم
تابد فروغ #مهر و مه از قطره های اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
#گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
ماییم و سینهای که بود #آشیان آه
ماییم و دیدهای که بود آشنای اشک
گوش مرا ز نغمه ی شادی نصیب نیست
چون جویبار ساخته ام با نوای اشک
از بسکه تن ز آتش #حسرت گداخته است
از دیده #خون گرم #فشانم بجای اشک
چون طفل هرزه پوی بهر سوی می دویم
اشک از قفای #دلبر و من از قفای اشک
دیشب چراغ دیده من تا سپیده #سوخت
آتش افتاد بی تو بماتم سرای اشک
#خواب آور است زمزمه جویبارها
در خواب رفته بخت من از هایهای #اشک
بس کن رهی که #تاب شنیدن نیاوریم
از بسکه #دردناک بود #ماجرای_اشک
#اندیشمندانه_انتخاب_کنید
#اندیشمندان_جوان_سپنتا
لینک کانال 👈 @ajs_org
- ۹۲۵
- ۱۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط