شعرانتظار

#شعر_انتظار
هر که در طایفه #منتظران جا دارد
چشم امید به بیداری فردا دارد

ما که یک عمر دم از یاری #مولا زده ایم
گرچه گفتیم، ولی، وقت عمل جا زده ایم

ما نفهمیده در این قائله سر بار شدیم
#عاشقی دردسری بود، گرفتار شدیم

غیر هر #جمعه که ما لحظه شماری کردیم
تا به پایان برسد فاصله، کاری کردیم؟!

ما نشستیم و فقط درد سرودیم از تو
#غزل ساده ی برگرد سرودیم از تو

با حساب دل خود هر چه شمردیم نشد
بی ریا هیچ #دعایی به تو تقدیم نشد

#انتظار فرج و دیده ی تر کافی نیست
#ندبه و عهد به هنگام سحر کافی نیست

آآآآآآآآی مردم پسر #فاطمه تنهاست هنوز
قرن ها رفته و او منتظر ماست هنوز

یازده قرن گذشته ست و زمستان باقیست
یوسفی رفته و تنها غم هجران باقیست

گرچه گاهی دل او را به گنه لرزاندیم
#عهد خواندیم و بر آن عهد مصمم ماندیم

شک نداریم که این معرکه رد خواهد شد
شاید این جمعه همان جمعه که می آید شد
#شعر_انتظار#مهدویت#امام_مهدی#ظهور
دیدگاه ها (۳)

گاهی حس می کنیم همه درهای #زندگی به روی ما #قفل شده.. هم تلا...

💎 ‌مردم #شهری که همه در آن می‌لنگند ،به کسی که راست راه می‌ر...

✨ شب جمعه است ، شادی ارواح رفتگانمان و ارواح همه مومنین و مو...

تنوع رنگ #گل #کاکتوس #طبیعت#گل_کاکتوس

مریم یوسفی نصیری نژاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط