شروع دوباره پارت فیکبیتیاس

شروع دوباره پارت ۳۳ #فیک_بی_تی_اس


×: اوه خانوم بورا از کی اینجایین؟(لبخند)

بورا: به اندازه ای اینجا بودم که تمام حرفات راجب برادر زادم و دخترش رو بشنوم (جدی)
×: آمم منظورتون رو متوجه نمیشم (ترسیده)

بورا: خوبم متوجه میشی ... منو ببین ه*** کوچولو ... یه تار مو از سر برادر زادم و دخترش کم بشه زندگی رو واست جهنم میکنم
×: اشتباه متوج ....

بورا یه سیلی به یولی زد

بورا: ببند دهنتو ... من دخترایی مثل تورو خوب می‌شناسم
×: چون خودتم یکی از اونایی؟(پوزخند)
بورا: نه چون خیلیاشون رو آدم کردم

بورا رفت و موهای یولی رو گرفت توی دستاش و کشید طوری که یولی خم شده بود

بورا: بازم تکرار میکنم برادر زاده م و دخترش چیزیش بشه رحم نمیکنم جهنم میکنم واست زندگی رو ... شوخیم ندارم(جدی)

بورا اینارو گفت و بعدش یولی رو هول داد رو زمین و خودش هم رفت بیرون


+: بورا اتفاقی افتاده؟ عصبی بنظر میای
بورا: چیزی نیست
جین: حالتون خوبه؟
بورا: بله ممنون

چند دقیقا دیگه یولی با قیافه نسبتا ترسیده اومد بیرون

_: چیزی شده یولی؟ خوبی؟
×: آ.آره خوبم

تقریبا یک ساعت بعد پارتی تموم شد و ا.ت گفت

+: دخترا و عمه جون نظرتون چیه امشبو بریم خونه من بمونیم و تا صبح بگیم و بخندیم

بورا: من پایممم
کاملیا: خستم ولی اوکی
جولیا: حله بریم
ماری: اوکیه

_: یولی تو هم باهاشون میری؟
جولیا: کوک میشه از اینکه سعی داری هی این دختره رو به زور وارد جمع مون کنی دست برداری ... اون جایی نمیاد ‌... بیاین بریم دخترا

ا.ت ،بورا،کاملیا، جولیا و ماری سوار ماشین ا.ت شدن و رفتن خونه

جولیا: آری چی میشه؟
+: اون امشب خونه مامانم میمونه فردا صبح میرم دنبالش الان خوابیده
جولیا: آهان



دلتون خنک شد؟؟؟
دیدگاه ها (۲۰)

شروع دوباره پارت ۳۴ #فیک_بی_تی_اس +: بورا تعریف کن ببینم چیش...

شروع دوباره پارت ۳۵ #فیک_بی_تی_اس [صبح]ا.ت ویوامروز میخوام ا...

شروع دوباره پارت ۳۲ #فیک_بی_تی_اس عمه: شما باید جین باشی درس...

شروع دوباره پارت ۳۱ #فیک_بی_تی_اس بعد از کمی رقصیدن دوباره ر...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

دو رقیب عشقیپارت ۱از زبان ا/ت:زنگ خورد، کتاب هام رو جمع کردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط