هر دختری یه شب از زندگیش چند تا کارتن میاره و شروع میکنه

هر دختری یه شب از زندگیش چند تا کارتن میاره و شروع میکنه به جمع کردن همه ی عروسکاش 
یه شب از زندگیش هست که دونه دونه خاطرات بچگیش رو بسته بندی میکنه و یهویی تصمیم میگیره بزرگ بشه ...
انگار که بزرگ شدن به جمع کردن عروسک هاست ...!
ولی ما دخترا خبر نداریم که چند سال بعد قراره با دل شکسته برگردیم سراغ همون جعبه ها تا دنبال یه چیزی بگردیم که ببرتمون به دوران بچگی 
به همون روزای شاد گرگم به هوا و مامان بازی
همون شبایی که خرس کوچولومون رو بغل میگرفتیم و مثل یه مادر مهربون نوازشش میکردیم ... ولی ... انگار ما دخترا نمیدونیم درست همونجایی بزرگ میشیم ، که برمیگردیم سراغ عروسک هامون ...!
دیدگاه ها (۱)

من بَلَد ها رادوست دارم...آنهایی که دوست داشتن حالیشان میشود...

🌹ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ؟ﺗﻤﺎﻡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ......

خدا کند یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگیمانآری همینجاوسط بی حوص...

ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺯﻧﺪگی ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩه ﺑﮕﺬﺍﺭﯼپایان آدمیزاد نه رفتن یار اس...

نه خوب شده نه بد ولی نظر بدیدتک پارتیاسم: آخرین فنجان قهوه*ص...

تک پارتییدخواستی خوب من دختری یتیم توی پرورشگاه بودم و تقریب...

آقا اومدم یکم فکت از اوسیام بگم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط