زهر شیرین

زهر شیرین

ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه
سوزی
تو ش یرینی که شور هستی از تست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
دلت آخر به سرگردانیم سوخت
نگاهم را به زیبایی گشودی
بسی گفتند دل از عشق برگیر
که نیرمگ است و افسون است و جادوست
ولی ما دل به او بستیم و دیدیم
که او زهر است اما نوشداروست
چه غم دارم که این زهر تب آلود
تنم را در جدایی می گدازد
از آن شادم که هنگام درد
غمی شیرین دلم را می نوازد
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی است
وگر عمرم به ناکامی سرآید
ترا دارم که مرگم زندگی است‌‌..‌
دیدگاه ها (۰)

🍃جز وصل توام هیچ تمنای دگر نیست ...#عراقی🌹🍃

هر چه هستم و هستی باش‌دیگر نمانده طاقت پرهیزمآغوش گرم خویش د...

جرعه جرعه شعر میریزم به فنجان دلتنیتم عشق است و مهمانی ندارم...

‌گفتہ بودے دل بڪن از #عشق و من از عشق تــوبر سپیدار سر ڪوچہ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط