فصل دوم پ ارت نهم

فصل دوم پ ارت نهم


خب از الان گفته باشم این فیک ب شدت منحرفیه یعنی فقط ت مراسم

کوک ویو
ات ت اون لباسش مث فرشته ها شده بود خعلی خوشگل بود می ترسم بزدنش😂
سوار ماشین شدیم و بعد ۲۰ مین رسیدیم

ات ویو
وقتی رسیدیم اونجا با کلی گل رز قرمز مشکی تزیین شده بود داخل هم تم قرمز و مشکی بود همه لباسای مشکی پوشیده بودن از جمله بابای کوک
ب. ک:خوش اومدین
+-اینو
رفتیم و نشستیم وای شت دوستای کوک پ صدامون کردن از جمله جیمین خاک ب سرم چ کار کنم
/خب هیونگ می بینم ک بلخره بعد کلی تلاش هامون ات دوست دخترت شد
منم اصن اهمیت نمی دادم ک یهو کوک دستشو گذاشت رو رونم و بدنم مور متر شد
-بعله بلخره
جین:خب مبارکه
یکم ک گذشت و هی کوک و دوستاش حرف می زدن اهنگ پخش شد و همه شرو کردن ب رقصیدن اه اوق
خدا رو شکر ما موندیم رو میزمون ولی منو کوک متوجه ی نگاههای خیره ی بابای کوک شدیم ک انگار ب کوک میگف باید با ات برقصی
وای خاک ب سرمممممم
بلخره کوک بلند شد و بهم درخواست داد
-افتخار میدید لیدی
+اوفففف باشه
بلند شدیم و شرو کردیم ب رقصیدن
بهم خیره بودیم
-می دونی این چند سالی ک نبودی چقدر بد بود؟ بر می گردی پیشم؟
+اوممم... خب... عاره
-چیییییی؟
منو بلند کرد ت هوا چرخوند
لبخند رضایت بخشی رو لبای بابای کوک بود
رفتیم نشستیم یکم ک گذشت گفتم
+من میرم سرویس
رفتم ت دسشویی و جلو اینه ب خودم نگا کردم
یهو ی دختره ای اومد ت داشت با حرص می یومدن سمتم
منو هل داد سمت دیوار
دختره:هرزه خانم کوک مال منه فهمیدی؟؟؟
و رفت
شکه شده بودم
فک کنم این همون دختره خاله کوکه بهم گفت ت مراسم هست و مراقب باشم بهم نزدیک نشه
یهو ی مرده ای اومدن دسشویی زنونه😂😳
اومد جا چلو دهنمو گرفت و گفت
مرده:بوی انسان می دی و البته ن فقط ت اون باندم می دن ولی خیلی ب نظر خوشمزه می یای
دندوناشو فرو کرد ت گردنم
داشتم تقلا می مرد و دستمو فشار داد و بی حرکت موندم
یکی با زانو زدم ب دی*کش و سریع از سرویس خارج شدم و اصن برام مهم نبود کسی صدا می کنه یا ن فقط داشتم می رفتم بیرون وقتی خارج شدم یکی مچ دستمو گرفت و کشوند سمت خودش
عاره درسته اون کوک بود
اشتباهی هم دیگه رو بو*سیدیم
وقتی جدا شدیم ماجرا رو براش تعریف کردم
-اون حتما یکی از زیر دستای دختره خالمه حالا ی انسان شدم بیشتر منو می خواد بزار زخمت رو ببینم
زخمم رو دید و گفت
-تا ی هفته دیگه خوب می شه
و رفتیم خونه
-ات
+هوم
-میشه امشب باهم....
+کوک ن
-خواهش🥺

-پس مجبورم
منو انداخت رو کولش و برد تو اتاق و....





بقیش ت کامتا
دیدگاه ها (۱)

فصل ۲ قسمت ۱۰ ات ویوصب با دلدردم از خواب بیدار شدم دیدم کوک ...

فصل دوم پارت یازدهات ویوچون از دست جونکوک عصبانی بودم گفتم ی...

۱-کوک برا مراسم۲-لباس ات۳-موهای ات۴-میکاپ ات۵-عمارت جئون۶-کف...

فصل دوم قسمت هشتمات ویوگوشی از دستم افتاد دیگه خودمو ی دختر ...

بهم رسیده

"سرنوشت "p,21...جیهوپ : خب میبینم که با پسر اولم آشنا شدین( ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط