Best worng

1
Part 27
•ویو بورام•
کوک:پس منم هرکار که دوست دارمو انجام میدم
داشت نزدیک صورتم میشد که با دوتا دستام صورتشو قاب کردم قیافمو مظلوم کردمو گفتم
بورام:دلت میاد با این بچه اینکارو کنی..دفع پیش داشت از درد میمرد الانم میخوای بمیره؟
خمار نگام کرد و گفت
کوک:خیلی خب کاری میکنم که این بچه شیطون درد نکشه
حرصی نگاش کردم و زدم به قفسه سینه اش
بورام:یااا...من چیکار کنم که امشبو ولم کنی
کوک:همکاری کنی کافیه
فاصله بینمون خیلی کم بود جوری که اگه حرف میزدم لب*ش به لب*م برخورد میکرد
کوک:اگه امشب ولت کنم..شبای دیگه رو میخوای همینو بگی؟
بورام:منطقیه ولی خب... اخه
کوک:اخه؟
بورام:درد داره
کوک:بسپارش به من لیتل
دستشو کرد زیر تیشرتمو اروم لبامو م*ک میزد تیشرت خودشو دراورد و تو یه حرکت برای منم دراورد از زیر سین*م تا نافم رو بوسید رسید به گردنم..کیس مارک هایی گذاشت که مطمعن بودم قراره بدجور کبود شن رسید به لب*ام نگاهی به صورتم کرد که
کوک:بهت قول دادم درد نمیگیره
بورام:مطمعن باشم؟
کوک:به کسایی که دوست دارم دروغ نمیگم
با یان حرفش..انگار یکی دیگه کنترلم میکرد ایندفع خودم بوسی*دمش و افتادم روش نمیدونم چرا اینکارو کردم ولی مهم هم نبود این پسر کاری کرد که پیشش احساس بچگی کنم احساس کنم هنوزم دنیا قشنگیاشو داره! تو ی حرکت جامونو عوض کرد و کل لباسامونو دراورد با وارد شدن عضو*ش اومدم داد بزنم که لب*اشو گذاشت رو لب*ام اروم داخلم میکوبید بعد چند دقیقه که دیگه عادت کرده بودم ضربه هاش به اوج رسید...تموم که شد پتو رو روم کشید و کنارم خوابید و زل زد به چشام
کوک:دیدی درد نداشت؟
بورام:خیلی ممنون که به حرفم گوش دادی ولی..
کوک:ولی چی ؟
بورام:زیر دلم
براید بلندم کرد و برد حموم با ی دستش منو نگه داشته بود و با دست دیگش اب رو تنظیم میکرد..وان تقریبا پر شده بود نشست و منم گذاشت رو پاهاش، اب که خورد به بدنم انگار بعد از ی روز سخت میای خونه و دوش میگیری
بورام:میشه همینجا بخوابم؟(خوابالود)
کوک:نه
دستشو برد زیر شکمم واروم ماساژ داد تکیه دادم بهش.. سرشو فرو برد تو گردنمو گفت
کوک:2 هفته زیاد نیست؟
خندیده ای کردم و
بورام:خیلی هم کمه...دخترای دیگه ی 1سال وقت میگیرن تا فکر کنن بعد تو میگی کمه
کوک:1سال مگه قراره چیکار کنن
بورام:پسر خوب قضیه ی عمر زندگیه ها بایدم فکر کنن
کوک:توهم قراره ی عمر بامن زندگی کنی؟
نگاهش کردمو
بورام:قراره بهش فکر کنم
*فلش بک بعد حموم*
کولرو درم پیچید و براید گذاشتم رو تخت خودش رفت سمت کمد و ی شلوار گرمکن پوشیدو ی هودی برداشت و امد سمتم
کوک:بیا اینو بپوش گرمت میکنه
بورام:شلوار چی؟
کوک:بنظرم خیلی برات بلند باشه،نیازی به شلوار نیست..برمیگردم تا راحت بپوشی تموم شد بگو
برگشت و داشتم لباسو میپوشیدم...راشت میگفتن هوایی درست تا زانوم بود قدش چقده که انقدر بلنده برام؟
بورام:پوشیدم میتونی برگردی
وقتی برگشت سمتم داشت از خنده منفجر میشد
بورام:هعیی..چیشدع
کوک:هیچی فقط...
همینجوری داشت میخندید حرصی رفتم سمتش
بورام:جونگکوک بگو چرا داری میخندی
کوک:این....این چرا انقدر برات... بلنده
با کلمه بلند دوباره به خودش ادامه داد
عصبی نگاش کردمو
بورام:اگه میخوای شب رو کاناپه نخوابی بس کن
کوک:خیلی خب باشه ببخشید
رفتم رو تخت خوابیدم و پشتمو کردم بهش
کوک:بهت که گفتم ببخشید
بورام:خوابم میاد
کوک:برگرد سمتم
بورام:جونگکوک میگم دارم از بی خوابی میمیرم ولم کن
کوک:این بی ادبی به حساب میادا
کلافه نفسمو دادم بیرون و سمتش برگشتم
بورام:فقط بزار بخوابم
چشامو بستم که انگار هنوز داشت نگام میکرد با همون چشاش بسته رفتم تو بغلش و خوابیدم

خب چخبر؟ حال میکنید چقدر حرف گوش کنم😌
خب دیگه برید بخوابید، در ضمن نظراتونو بنویسید
شب فداتون💤
دیدگاه ها (۳۰)

Best worng

Best worng

Best worng

Best worng

عشق چیز خوبیه پارت ۱۴بچه ها از الان بگم که این پارت اسماته ف...

کیوت ولی خشن پارت ۱۹ا.ت : (جیغ) چیکار میکنی آییییی ولم کنکوک...

فیک ایدل عاشقپارت ۶ویو ا.تداشتیم فیلم میدیم که یهو فیلم صحنه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط