من با همهی درد جهان ساختم اما

من با همه‌ی درد جهان ساختم اما
با درد تو هر ثانیه در حال نبردم
تو دور شدی از من و با این همه یک عمر
من غیر تو حتا به کسی فکر نکردم
من خسته تن از این همه تاوان جدایی
ای بی‌خبر از حال من امروز کجایی
من صبر نکردم که به این روز بیفتم
انقدر نگو صبر کنم تا تو بیایی
دیدگاه ها (۱۳)

الهی دردهایی هست که نمی توان گفت و گفتنی هایی هست که هیچ قلب...

به پایان سال رسیده ایم...انتهای کوچه اسفندبیایید برای هم دعا...

ما آدما با غلط ترین آدمای زندگیمونبه بهترین شکل ممکن رفتار م...

یه روز پشت سرتو نگاه میکنی و متوجه میشی زیادی نگران کسایی بو...

پارت ۸۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط