تو باشی

تو باشی
 من
 قدم به قدم فدایت می شوم  تو باشی
 از لحظه های دلتنگی جلو می زنم
 به تمام درهای بسته دهن کجی می کنم  به بن بست ها
 به خیابان هایی همه با یک نام ... دوست دارم تو باشی و من
 نشانی ها را گم کنم  راه خانه را هم ندانم
 تا همه بفهمند  برای من کم حواس
 خانه آن جاست که تو باشی و من
 قدم به قدم فدایت شوم ...!
دیدگاه ها (۲۰)

از یاد نبر که از یاد نبردمت!از یاد نبر که تمام این سالها،با ...

نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیزشهر خالی ست مرا همنفسی نیست...

به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟سربه تایید تکان دادی و گ...

هنوزم محوِ ردپای تواَمگوش به زنگِ تمِ صدای تواَمصید دلتای سی...

مکاشفه:دیدم مردی با عبا و کلاه کیپا(کلاه یهودیان) مرا ندا دا...

رویای شیرین من

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط