آقای رئیس

آقای رئیس
پارت پنجم
تا وقتی که جیون کفری شد و در رو محکم رو هم کوبوند و رفت
ات ویو
ازش جدا شدم خیلی خجالت میکشیدم
باورم نمیشد روز اول کاری همچین اتفاقی بیفته وای
روم رو کردم اون ور تا نتونم ببینمش اینجوری بهتر میتونستم صحبت کنم
من : ب....ببخ.....شید ک..ه م..مجبور به این کار ش...شدین و م...ممنونم بابت کمکتون
نامجون : اشکالی نداره به هر حال میدونستم تهش این میشه و مثل این که باید یه نامزدی سوری داشته باشیم که کسی شک نکنه و الانم روتو اینور کن نیازی به خجالت نیس
اهمیتی به جمله آخرش ندادم چون اون فاکینگ رئیس نمیدونه اینجور کارا برای دخترا ...... اه ولش
من : چ..چرا بهم ....... ک...کمک ک..کردین
نامی : بهتره که از اینجا بریم بیرون زیاد اینجا بمونیم فک میکنن همین وسط داریم س..............ک.............س میکنیم
با این حرفش میخواستم آب بشم برم توی زمین
خب این برای دختری که باکره هستش عادی باید باشه نه ؟
از اونجا اومدیم بیرون و رفتیم به سمت کار هامون
دیگه تا آخر روز اتفاقی نیفتاد و سعی می‌کردم هر وقت میرفتم توی اتاقش بهش نگاه نکنم
نمیتونستم حتی برای یک لحظه اون صحنه ها رو از ذهنم بیرون کنم
آخه چجووورییی
چرا بهم نگفت براچی کمکم کرد
چرا از زیرش در رفت
....
دیدگاه ها (۰)

😍😍

I love yoongiI love bts 💜

آقای رئیس پارت چهارم راوی : جیون پوزخند پیروزمندانه ای از ش...

آقای رئیس پارت سوم من : ت.....تو ؟: اه عشقم پس راست بود که د...

کپشن خیلی مهم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط