پارت

پارت ۳۰

(پدر مادر ات رسیدن و زنگ درو زدن )
زینگگگگگگگ (مثلا زنگ دره😂)
پ ک: (روبه کوک) پسرم برو درو باز کن
کوک: چشم
کوک: سلام بفرمایید
پ ت: سلام پسرم
(اومدن تو)
پ ک: سلام آقای شیک (با خنده)
م ت: سلام داداش(داستان ایرانی شد😂)
پ ک : سلام خانم جئون
م ت: سلام

ات ویو
مار کوک هم اومد و سلا م کرد تقریبا ۲ ساعت میگذشت که حاضر شدیم برای رفتم فرودگاه سوار هواپیما شدیم و حرکت کردیم بعد ۱ ساعت رسیدیم پدر کوک اونجا ی خونه داشت رفتیم اونجا پدرم و پدر کوک داشن باهم حرف میزدن که مادر کوک اومد و به پدر کوک گفت که یکی بهش زنگ زده هممون داشتیم سکته میکردیم
م ک: یکی بهم زنگ زد (با ترس)
پ ک: خووو کی بود
م ک: مین هو
پ ت: چییییی
م ت: چی بهت گفت
م ک: گفت که میدونه ما الان کجاییم و کارشو انجام میده و ما نمی تونیم ازش فرار کنیم
کوک: مامان نگران نباش اون نمی تونه کاری کنه

کوک ویو
شب شد ما رفتیم بخوابیم من خوابم نمی‌برد راستش نگران ات بودم که نکنه مین هو بیاد و بهش آسیبی بزنه داشتم تو گوشیم ورمیرفتم که ی صدای درو شنیدم پاشدم رفتم بیرون دیدم در ورودی خونه بازه .....
دیدگاه ها (۱۱)

BTS JIN

BTS

هیتررررررررر

پارت ۲۹فلش بک به صبح ات ویو بیدار شدم کوک مث چی بغلم کرده بو...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۸۴ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط