بانوی من امروز را باعشق سر کن

بانوی من، امروز را باعشق سر کن
سهــم مرا از خنده هایت بیشتر کن

وقتی که می رقصی میان شعرهایم
پروانه های واژه هایم را خبر کن

آبادی ام را جشن می گیرد کبوتر
این جنگل سنجاب ها را بی تبر کن

باران بباران در گلوی خشک یک دشت
این ریشه ی گلپونه ها را باز ،تر کن

من کلبه ای را آن طرف تر می شناسم
با من بیا همچون پرستو ها سفر کن

تا دارکوب خسته پیدامان نکرده
از خود نمایی های بی مورد حذر کن

حالا که دریا می نوازد ماسه ها را
از حرف های دیشبت صرف نظر کن

#عبدالله_حیدری
دیدگاه ها (۳)

روز سختی تازه میفهمی هوادار تو کیست؟بی کس و درمانده وقتی میش...

کسی می آید..منتظر باش..فکر کن ب اینکه یک نفر از آن دور،دورها...

تنها وظیفه ات این است که همان شوی که هستی.قوی باش، در غیر ای...

از یه سنی به بعد،آدم دیگه عاشق نمیشه!فقط از یکی بیشتر از یکی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط